دانلود رمان التیام pdf از ریحانه کیامری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
اسمش دریاست… مثل اسمش پاک و زلال و عاشق… ولی عاشق یه آدم اشتباه… یه عشق اشتباه زندگیشو تباه میکنه. با دسیسه مادرشوهرش از هم جدا میشن و کارش به روانشناس و دکتر میافته… ولی کوروش حامیش میشه، پسرعمویی که از بچگی عاشقش بوده و حالا با جدا شدن دریا از البرز، فرصت پیدا میکنه مرحم بذاره روی زخمهای دریا… آروم میکنه دریای طوفانی رو با معجزهی یه عشق ناب…
البرز دم در رفت و با همان سر و وضع جلوی نازگل ظاهر شد، بلکه کمی خجالت بکشد و بفهمد که نباید مدام مزاحمت ایجاد کند.تکیه اش را به چارچوب در داد و بی حوصله گفت: _چی شده؟ _سلام داداش، چیزه… بد موقع مزاحم شدم؟ دستانش را به سینه زد و سر تکان داد._ علیک سلام، بله بدموقع مزاحم شدی! نازگل دستپاچه خواست خودش را مظلوم نشان دهد. _ببخشید تو رو خدا داداش، مامان گفت صدات کنم بیای پایین درمورد حساب کتابای این ماه صحبت کنین.
_برو میام._چشم. گفت و از پله ها پایین رفت. البرز داخل آمد و در را بست.پدرش قبل از فوت، تمام مال و اموال را بهنام همسرش زده بود… یعنی عملا چیزی از اموال پدرش به او و نازگل نرسیده بود!… هر ماه باید مینشست و تمام حساب و کتاب و دخل و خرج را برای مادرش شرح می داد. یک جورهایی حقوق بگیر مادرش شده بود! و همین هم باعث میشد که همیشه در مقابلشان کوتاه بیاید و برای رفتن از آن جا پافشاری نکند. به اتاق خواب برگشت و دریا را نیافت…
صدای آب می گفت که حمام رفته… پس صدای نازگل را شنیده بود! همیشه در چنین مواقعی برای اینکه البرز در معذوریت قرار نگیرد، خودش را مشغول کاری میساخت تا البرز نخواهد او را با خود پایین ببرد. حالا هم که حمام رفته بود … چند ضربه آهسته به در کوبید. دریا زیر دوش آب ایستاده بود؛ حتی دلش نمی خواست خودش اشک هایش را ببیند… خسته شده بود از این همه ضعفی که در مقابل این خانواده داشت… و عشقی که عامل این ضعف بود… البرز …