دانلود رمان در مسیر تنهایی pdf از فریده بانو برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
فرین دختر قصه ماست دختری که پدرش ازخونه بیرون میکنه دخترک قصه ی ما گیر یه باند خلاف می افته باندی که همه کار میکنه فرین هم باید مثل اونابشه و تن به هرکاری بده تا زنده باشه و زندگی کنه از فروش مواد تا خود فروشی… ایا فرین تن به اینکار میده یانه…؟!
وقتی که از پارک خارج شدم نفس راحتی کشیدم کم مونده بود اعدام بشم. کمی جلوتر یه ساختمون شیک و بزرگی بود وارد لابی شدم نگاهی به اطراف انداختم انگار سرایدار چرت میزد خنده ی خبیسی کردم تندی پریدم سمت اسانسور و طبقه ی اخر رو زدم بعد چرت و پرتایی که اوپراتور گفت از اسانسور بیرون رفتم، نگاهی به اطراف کردم فقط یه در بزرگ مشکی بود حتما خودشه زنگ درو زدم یه بار نچ نی دو بارنچ نی دفع سوم دستمو از رو
زنگ برنداشتم که یهو در باز شد منم که هنوز دستم رو زنگ بود. _چیه چه خبره سراوردی؟ من-یه ساعت در میزنم چرا باز نمیکنی؟ _تو چطور اومدی بالا که اقای محسنی به من اطلاع نداده؟ من-ابروی بالا نداختم بماند. نگاهی به سر تا پاش کردم با اینکه موهاشو از ته زده بود اما هیبت قوی داشت چشمای سبزه تیره هیکل شیش تیکه البته من هیز نیستما این دیگه خیلی ازادی کرده و با یه تیشرت جذب و یه شلوارک کوتاه دم در اومده.
_دید زدنتون تموم شد؟ پسندیدی؟ من-مالی نیستی بعد دستمو تخت سینه اش گذاشتم و هولش دادم عقب داخل اپارتمانش شدم -من اجازه دادم بیای داخل؟ من-لازم به اجازه نیست دستشویت کجاس؟ -هع چیه از پلیسا گرخیدی دسشویی گرفتت؟ من- سخنرانیتون تموم شد حالا میگی کجاس؟ ته راهرو رو نشون داد. وارد دستشویی شدم مانتومو زدم بالا چسب دور موادو باز کردم مواد رو گرفتم و از دستشویی اومدم بیرون. من-بیا اینم موادا…