دانلود رمان سراب خیال pdf از ص.مرادی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان دختری به نام پروا که یک شبه بزرگ میشه و به خاطر عذاب وجدان از کاری که فکر میکنه باعث گرفتاری و بدبختی برادر عزیزش (امیرعلی) شده یه تنه میشه کوه و حامی برا نجات برادرش… رفیقی (مهسا) که نارفیق از اب درمیاد و ذات واقعی خودشو نشون میده. دوستی (جاوید) که ترک شده و تو این موقعیت تنها گزینه مطمئن برای کمکه و اتفاقا خیلی اروم و نجیب ادعای همراهی و حمایت داره…
لحظه ی از دست دادن بابا را یکبار دیگر با تمام وجود حس می کنم. امیرعلی مرا می کشد سمت خود و سرم را با دستش که از پشت روی گردنم می نشیند بر شانه اش قفل می کند. – آروم باش پروا جان، هیچی نیست. اشک هایم تمام بهت رخنه کرده بر تنم را می شویند و با خود می برند. پیراهن امیرعلی در دست لرزانم مچاله می شود و تلاش می کنم صدایم را باز یابم. – خواب اون روز و دیدم، خواب مردن بابام و دیدم. غم می خزد لا به لای کلماتش:
آروم باش پروا. فقط خواب بود. گریه ام تشدید می شود با هر بار آرام باش گفتن امیرعلی پریشان تر می گشتم، انگار که بگوید آرام نباش پروا، آن قدر گریه کن بر این غصه تا جان دهی. – امیر من خیلی بابا رو اذیت کردم. همیشه باهاش سر جنگ داشتم، قدرش و دیر فهمیدم. کاش می تونستم زمان و برگردونم عقب. من با این همه عذاب وجدان چیکار کنم امیر؟ تو بگو ؟ چیکار کنم من! موهایم را نوازش می کند و زیر گوشم با صدای مرتعشی می گوید:
اینقدر خودت و اذیت نکن پروا. – دلم داره میترکه امیر. بعد بابا تو همه ی دار و ندارمی، همیشه بودی اما جایگاهت بعد بابا پر رنگ تر شد تو زندگیم. نیاد اون روزی که منو نخوای دیگه! میترسم مهسا بیشتر از قبل دیوار بکشه بین منو تو… مهربان می گوید: قربونت برم تو عمر منی، مگه میشه یکی یدونه ام و به روز نبینم و زنده بمونم. مکث کوتاهی می کند و حرف که می زند لحنش خشن و بدون ملاطفت است. – من مهسا رو نمی خوام دیگه. بذار از این مخمصه خلاص شم…