پست های ویژه
دانلود رمان عشق شفق pdf از زهرا.م برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ماجرا درمورد یه زن مطلقه است به اسم شفق که چند سالی از طلاقش گذشته و شوهرش بهش خیانت کرده و متأسفانه بطور کامل از زندگی شفق بیرون نرفته… با ورود پسرخاله از فرنگ برگشته و خواستگاری خاله از شفق همه چیز بهم میریزه و بدتر از همه اینکه خانواده شفق جواب مثبت دادن در حالی که شفق خودش عاشق مردیه به اسم مهراب. شفق هیچ راه فراری از این نامزدی نداره… اما اتفاقی میفته که همه رو شوکه میکنه و….
اشکامو پاک کردمو با قدمایی محکم به سمت خونه رفتمو بدون توجھ به اطرافم رفتم بالا به اتاقم، مادرم داشت صدام میزد ولی من توجه نکردم رفتم اتاقمو یه دست لباس برداشتمو آماده شدم… مادرم متعجب گفت: چیکار میکنی؟ بنظرتون دارم چیکار میکنم؟ میرم خونه یکی از دوستام… فردا برمیگردم. _یعنی چی شفق؟ بچه شدی؟.. رفتم بغلش کردمو گفتم: منو ببخش مامان جون، ولی واقعا نمیتونم… نمیتونم بمونم، بخاطر من اعصابتو خورد
نکنو برو پیششونو عادی باش… من باید برم… وگرنه ممکنه بزنم زیر گریه. _میدونم تو حیاط بحثتون شده…. باشه ولی کجا میخوای بری؟خونه کودوم دوستت. از بغلش در اومدمو کیفمو برداشتمو گفتم: خونه سوگل… می دونید که اون از خداشه من پنجشنبه جمعه ھا برم پیشش. _باشه، دوست ندارم بچه ھام اینطوری کنن. برگشتم دیدم بغض کرده و روشو کرده اونور… شراره زلیل… استغفرا… مادر من، ھمه چی تموم شده دیگه..
مامان زورکی لبخند زد وگفت: من ھر دوتاتونو به یه اندازه دوست دارم، شراره که به گفته خودش خوشبخته، وقتی که تو ھم سر و سامون بگیری من خیالم ِ راحت راحت میشه، میدونم که شاھین خوشبختت میکنه. تا اینو گفت از خودم بدم اومد… تازه میتونم یه جورایی شراره رو درک کنم، لابد اونم مثل من خیلی عاشق نیما بوده که نتونسته ازش بگذره حتی بخاطر آبروی مامانو بابا، مثل من… منم اونقدر عاشق مهراب ھستم که واقعا نمیتونم ازش بگذرم…
