دانلود رمان توافق pdf از لواشک برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
آوار شدم رو زندگی بهترین دوستم، خراب شدم، هوو شدم و جور زن دوم بودن شوهر بهترین دوستم رو کشیدم سکوت کردم و دم نزدم شبا سه تایی پیش هم خوابیدیم من… دوستم… و شوهرش اما… یه امای خیلی بزرگ وسط زندگی بود که من ناخواسته امدم تو زندگی صمیمی ترین دوستم کسی که برام خواهر بود هووش شدم، اما عاشق هم شدم… من سیب سرخ حوا شدم برای کسی که بنده و مجنون شیطان بود…
تمام مدتی که توی راهروی اورژانس بیمارستان راه می رفتم، یک حس نگرانی مثل خوره به جونم افتاده بود. طنین حالش خوب بود، ترس باعث شده بود کنترل ادرارش رو از دست بده و به دلیل فشار عصبی از حال بره. -حنا خوبی؟ تازه روی نیمکت آهنی گوشه ی دیوار نشسته بودم که حامین صدام زد. -حال طنین چطوره؟ بهوش اومد؟ حامین کنارم نشست و جواب داد : -از هوش نرفته بود، کمی ضعف کرده همین ! لبخند خسته ای زدم و سرم رو به
دیوار تکیه دادم. -به نظرت طنین ما رو می بخشه؟ ناخود آگاه و بی هیچ قصد و غرضی این سوال رو پرسیدم، اخم های حامین بهم پیوست و جواب داد : -کار اشتباهی نکردیم که بخواد ببخشه. – اما منو تو… حرفم کامل تموم نشده بود که عصبی از جا بلند شد و بهم توپید : -منو تو چی؟ از دیوار خونه ی مردم بالا رفتیم؟ چی کار کردیم هان؟ ! آهسته و زیر لب زمزمه کردم : -ازدواج کردیم. سر به زیر انداختم، حامین عصبی بهم پشت کرد و چنگی به موهاش زد.
– دِ خودت میگی ازدواج کردیم، اشتباه که نکردیم. زنمی، حلالمی لجوجانه اضافه کردم: -بهترین دوست زن اولتم… بعد از کمی مکث ادامه دادم: -گرچه باید بگم بودم و دیگه نیستم. کلافه و عصبی به سمتم برگشت، فکر کردم می خواد بهم حمله کنه اما کنارم جای گرفت و پرسید: -مگه ما باهم حرف نزدیم؟ توافق نکردیم؟ زیر لب جواب دادم: -زدیم و توافق کردیم. چنگی به بازوم زد و غرید : -پس دردت چیه لامذهب؟ بغض سنگینی گلوم رو گرفته بود…