پست های ویژه
دانلود رمان رحیل pdf از نازیلا فردین فر برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
رحیل داستانی با الهام از واقعیت، قصه ی راحیل، قصه علاء، قصه ی درد های پنهان و رازهای مگو، قصه ای شاید از دل زندگی خودمان…
پنجه ی پا را تا آنجا که جا داشت روی پدال گاز می فشردم. با نهایت سرعتی که میشد پیش می رفتم. انگار که هر چه تندتر حرکت کنم می توانم با همان سرعت افکار عذاب آور را جا بگذارم… دور شوم از این رنج ناتمام… که می دانستم جز با مرگ از آن خلاصی نخواهم داشت… از این بلوایی که در سرم به پا بود.از این هیاهوی ناتمام… سرم شده باد بازار مس گرها… لعنتی… درون کاسه ی سرم هیایویی به پا بود از اصوات…
صداهایی که هر لحظه بلندتر و گوش خراشتر میشد. گویا این روزها زندگی عزمش را جزم کرده بود که مرا زجرکش کند… ذره ذره زخم های کوچک بزند و بعد منتظر بماند تا خون از گوشه و کنار تنم جاری شود و ذره ذره با عذابی جانکاه کارم را تمام کند… که البته من لایق این عذاب بودم… من دیوانه… من احمق تازگی ها فهمیده بودم نه تنها زندگی که اطرافیانم هم چپ و راست اصرار به یادآوری خطایی دارند که البته در ارتکابش آنقدرها هم دخیل نبودم…
اصلا همه چیز تقصیر سرنوشت بود. چه انتظاری از من داشتند؟… من چه کار باید میکردم؟ منی که در باتلاق بدبختی گرفتار بودم… اصلا خود من شاکی بودم… خود من طلبکار بودم… از این دنیا و سرنوشتی که مثل همیشه به من تحمیل کرده بود و حالا عذابی که هر روز و هر ساعت به جانم می ریخت به محضر دادگاه الهی شکایت میبردم. دستانم دور فرمان محکم تر چنگ شد و در حالی که سرم را به دو طرف تکان می دادم حرصی زمزمه کردم…
