دانلود رمان دختری با قلب زرد pdf از نگار برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نگار یه دختر خجالتی از یه خانواده متوسط رو به پائینه. مردی که فکر می کرد خواستگاره مادرشه، در واقع خواستگار خودش بوده، یه مرد عجیب، پولدار و مرموز… در گیر و دار زندگی نگار مرد دیگه ای وارد داستان میشه. مردی با گذشته و کودکی ای مثل نگار…
پیامم به مامان نرسید. این اولین بار بود که تو عمرم مامان اینجوری گذاشته بود و رفته بود. هیچوقت فکر نمی کردم مامانم کم بیاره. اون همیشه قوی بود و هیچوقت خم به ابرو نمی آورد. حتی روزایی که ما بچه بودیم و لج می کردیم و اون به عنوان مادر تنها باید یه تنه هم پدر باشه هم مادر همیشه از پس همه چی بر می اومد. – اما… الان رفته بود… کم آورده بودو حس می کردم منم مقصرم. یه ساعت گذشت که نامی اومد. خاله زودتر رسید
گفت به بابام گفته اونم گفته به پلیس گزارش میده. نامی عصبانی شد که مردیکه فلان فلان شده به پلیس خبر دادنو مام بلدیم بیا اینجا بچه رو پیدا کنیم. خاله گفت من نمیتونم اصرار کنم. نامی هم گوشیو گرفت و رفت تو اتاق زنگ زد به بابا. پیش خاله بغضم ترکید زدم زیر گریه هق هقم بلند شد و خاله بغلم کرد اما نمی تونستم آروم شم.مثل یه حمله عصبی بود ترسیده بودم و تو شوک بودم. صدای نامی از اون اتاق میومد که داد میزد. – تو که مامانو
نمی خواستی از اول غلط کردی سه تا بچه پس انداختی که بعد بری دنبال کثافت کاریت! از خدا میخوام داغ اون بچه هات به دلت بشینن و زنت تو همین دنیا بسوزه. داد میزد فحش می داد. از نامی انتظار این حرفارو نداشتم. یهو ساکت شد. حدس زدم بابا حتما قطع کرده. می دونستم نامی چه حسی داره. حس منم مشابه بود. کسی تورو به دنیا بیاره بدون خواستت و ترکت کنه! بزاره بره!!! بدون اینکه مسئولیتی ازت قبول کنه. حالا تو حالت عادی هم نه…