پست های ویژه
دانلود رمان پسران مغرور دختران شیطون pdf از امیر فرهی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
موضوع راجب سه تا دختر هستش که در اولین روز دانشگاه خود با یک ماشین تصادف می کنند و در آن تصادف با سه پسر آشنا می شوند… آن ها پس از نیم ساعتی که معطل تصادف بودند بالاخره باکمی تاخیر به سمت دانشگاه خود می روند… اما متوجه ی حضور آن سه پسر هم در دانشگاه می شوند و از آن پس شروع می کنند به انتقام و تلافی برای یکدیگر….
“صحرا ” هنوز باورم نمی شد… منو پندار باید باهم رویه بوم به نقاشی بکشیم!… آخ خدا… چرا انقدر من بد شانسم؟!… از صندق ماشین استاد یه بوم با چندین رنگ رنگ و روغن برداشتیم… به سری قلمو هم استاد آورده بود اونا رو هم ازش گرفتیمو رفتیم کنار رودخونه… اول از همه پندار شروع کرد و من فقط نگاش کردم… کارش خوب بود… میتونستم بگم از من حرفه ای تر کار می کرد… حالا نوبت منه قلمو زبون گربه ای مو توی رنگ آبی فرو
کردمو مشغول رنگ کردن رودخونه شدم… چند دقیقه ای بود که داشتم با قلموم روی بوم رو ماساژ می دادم که احساس کردم یه چیز چسبون داره رو پام تکون میخوره… اولش فکر کردم پنداره که داره کرم میریزه… اما وقتی اون موجود پرید و آمد روی زانوم دیگه مطمئن شدم پندار نیست… با تعجب به زانوم خیره شدمو با دیدن یه قورباغه ی سبز روی پام بی اختیار جیغ کشیدمو پامو بردم بالا و تند تند روهوا تکونش دادم… از ترس زبونم بند آمده بود…
چند بار تند تند پامو تکون دادم اما قورباغه بدتر پرید و نشست لب شونه ام… دیگه از حالت خودم خارج شدمو فقط جیغ میزدم.. پندارم به جای اینکه کمکم کنه… غش غش می خندید… احساس می کردم دارم از ترس سکته می کنم… که قورباغهه از روی شونه ام پریدو رفت… پندار همچنان در حال خنده بود… یعنی کارد می خوردم خونم درنمیومد… بدون توجه بهش خودمو جمع و جور کردمو مشغول ادامه کارم شدم… اونم وقتی متوجه شد…
