دانلود رمان پنجره رو به عشق pdf از آریانا برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دنیل و الا دو نفر متفاوت و متضاد هم هستند الا دختری پولدار که به هیچ مردی اعتماد نداشت و دنیل پسری که بخاطر فقر وقت هیچ کاری نداشت اما در همسایگی هم قرار میگیرند و آنها هر روز جلوی پنجره منتظر هم هستند تا باهم صحبت کنند اوایل مییونه خوبی نداشتند تا اینکه…
خوابم برد صبح حس می کردم یه چیزی توی دماغمه دست کشیدم روش باز همینطوری فکر کردم مگسه یدونه زدم به بینیم ولی باز که صدای خنده اشنایی اومد. _ درد و بلا.بلند شدم و نگاش کردم موهاشو تو بینیم کرده بود میخوارید که عطسم گرفت. اونم میخندید. به خودت بخند. انقدر خندید که منم خندم گرفت. کش و قوسی به خودم دادم. -ساعت چنده؟ -12. -چقدر خوابیدم دیره برگردم خونه. -بزار بعد ناهار دیگه. -باشه.
بلند شدم رفتم دستشویی بعد که کارم تموم شد اومدم بیرون و نگاهی به گوشیم انداختم یک تماس بی پاسخ. شماره رو گرفتم بعد کمی که صدای شلوغی و جمعیت می اومد صداش پیچید. -بله. -مامان زنگ زده بودی؟ -ها تو کجا بودی دیشب؟ -خودت میدونی که همیشه شبا خونه السام. -باش من الان کار دارم خدافظ. معلوم بود سرش خیلی شلوغه قطع کردم و با السا رفتیم پایین. -صبحونه بخوریم. -السا یک ساعت دیگه وقت ناهاره صبحونه چی؟
-باش ابجی حداقل کیک بخوریم. سرمو تکون دادم. به خدمتکار گفت بیاره شکلاتی آورد همونی که دوست داشتم تلخ. روی مبل رو به تلویزیون بودیم -بزن اخبار. به چه دردت میخوره؟ -میخوام ببینم کی مردہ کی زندست. -اوکی. کیک خوردم و به پرونده های حل نشده گوش دادم قاتل و پیدا نشدن کشته شدن… -دلم گرفت. -اره خاموش کن. خاموش کرد مادرش اینا برگشتن و السا رو بوسیدن. لبخندی بهشون زدم مادرش منم بوسید -توم دختر منی..