دانلود pdf رمان آرام بغل بگیر مرا از ریحانه کیامری

دانلود رمان آرام بغل بگیر مرا pdf از ریحانه کیامری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

این رمان روایت زندگی یک زن به نام سارا است که بعد از فوت همسرش حمید، به شدت از طرف خانواده شوهرش بخاطر پول بیمه و خونه ایی که قبلا شوهرش به نامش زده تحت فشار قرار میگیره. از طرفی سارا تو شرکتی کار میکنه که با خواهر رئیس شرکت (بهزاد) رابطه نزدیکی داره اما بعد از یک سفر کاری با بهزاد بهش تهمت دزدی میزنن و…

خلاصه رمان آرام بغل بگیر مرا

پشت میز کارم نشستم و با روشن کردن کامپیوتر، مشغول کار شدم. نمیدونم چقدر گذشته بود که صدای پیامک گوشیم بلند شد. پیامک رو باز کردم؛ از طرف مهسا بود: سلام اتاقتی؟؟ کلمه ی آره رو براش تایپ کردم و گوشی رو، روی میز گذاشتم. بعد از چند دقیقه تقه ای به در خورد و بعدش دستگیره ی در بالا و پایین شد اما در باز نشد! یاد اتفاق صبح افتادم و با لبخندی بر لب از جا بلند شدم و در اتاق رو باز کردم. ابروهاش رو در هم گره کرده بود و

مشکوک نگاهم می کرد: _حالا چرا درو، رو خودت قفل می کنی؟ راستش و بگو داشتی چیکار می کردی!؟ با سر انگشت اشاره ضربه آروم و کوتاهی به نوک بینی اش زدم و در رو بیشتر باز کردم: _ماجرا داره، حالا بیا تو، تا بگم. به داخل اتاق سرکی کشید و وارد شد. در رو پشت سرش بستم و با هم روی صندلی های چرم مشکی که دو به دو روبه روی و در مقابل میز کارم قرار داشتند نشستیم. مهسا روی صندلیش جابه جا شد و بیشتر لم داد:

بگو ببینم چرا در قفل بود؟ کسى اذیتت کرده؟ کسى حرفی زده؟ دست دراز کردم و یک برگ دستمال کاغذی از جعبه ی وسط میز عسلی برداشتم. بینیم رو نمایشی بالا کشیدم و آه پرسوزی سر دادم. انگار که با این عکس العمل من که فقط از سر شوخی بود هول شد! از اون حالت لمیده دراومد و رو به جلو خم شد: _سارا چی شده؟ تو رو خدا بهم بگو! از این همه نگرانیش تعجب کردم، آخه معمولا به این سرعت گول نمی خورد اما حالا…