دانلود رمان چشمان پرستاره pdf از چیکسای برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
شیدا، فارغ التحصیل رشته مترجمی زبان، در خانواده ای اهل شعر و ادب بزرگ شده است. شیدا برای پیدا کردن کار برخلاف رضایت پدر و مادرش از نیشابور به مشهد می آید. او در کنار زندگی روزمره، مانند تمام همنوعانش، به دنبال یک عاشقانه آرام است در حالیکه شیدا هیچ شناختی از عشق واقعی ندارد. سرنوشت او را به مسیری میبرد که…
بیکاری من در این ۶ ماه یک معضل شده بود. بعد یک سال پشت کنکور بودن و چهار سال درس خواندن، دوری از خانواده در خوابگاه زندگی کردن و شرایط سخت آن جا را تحمل کردن، واقعا بی انصافی بود که در خانه بنشینم و دم کشهای مامان را سر دوزی کنم. هر وقت هم که غر میزدم مامان میگفت: نونت کمه یا آبت که عین اسپنج روی آتیش میمونی، تا اینجایی که خرجتو ما میدیم، وقتی هم رفتی خونه شوهر، اون وظیفه داره که تامینت کنه.
پاشو عوض غرغر کردن یه میل قلاب بیار تا بهت قلاب بافی یاد بدم. کم کم رو میزی های جهیزیه ت رو باید ببافی که دم و روزای عروسی هول نشی. منهم میگفتم: اووو! حالا کو خواستگار که به فکر جهیزیه باشم، بعدشم مامانی خانم! من که همینطوری شوهر نمیکنم میخوام عاشق بشم بعد. مامان هم میگفت: خدا ذلیل کنه اکرمو که زبونمو جلوی تو یکی کوتاه کرد. حسابی کلافه شده بودم تنها تفریحم رفتن زیر آلاچیق و خواندن رمان و کتاب شعر و گوش
کردن به ام پی تری پلیری بود که طبق معمول عمه از مکه برایم آورده بود. عاشق آهنگ های آرام و دکلمه شعرها بودم خصوصا با صدای خود شاعرها. زنگ زدن به الهام و فرشته دوستان هم کلاسی ام هم جز تفریحاتم بود. الهام ازدواج کرده بود و به خاطر شغل همسرش در مازندران زندگی می کرد. سال آخر دانشگاه هم خانواده فرشته از سبزوار به مشهد کوچ کردند. چون پدرش بازنشسته شده بود و برادر فرشته هم دانشگاه آزاد مشهد قبول شده بود که…