پست های ویژه
دانلود رمان روح انگیز pdf از فاطمه درخشانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
محبوبه دختر روستایی شر و شیطانی است که در جایی دور افتاده زندگی می کند، او برخلاف خانواده و فرهنگ سنتی که دارد بشدت بلند پرواز، مغرور و اعتماد به نفس کاذبی دارد. جوری که همه او را به عنوان گاو پیشانی سفید روستایشان می شناسند و هیچ مردی حاضر نیست با او ازدواج کند. دست بر قضا سرنوشت، یک جوان امروزی، به نام بهروز را سر راهش قرار می دهد، که او هم هدفی جز سو استفاده از محبوبه ندارد و بعد از مدتی او را تنها می گذارد و از آن ابادی می‌رود…
به خاطر بارون دیشب آب توی جوب بیش تر شده بود و قدرت حرکتش هم خیلی سریع تر و من هرچی می رفتم به اون شلوار لعنتی نمی رسیدم، به نفس نفس افتاده بودم، آقا جونم اخلاق زیاد خوبی نداشت و خیلی هم خسیس بود و مطمئنا اگه بیخیال اون شلوار لعنتیش می شدم یه جنگ حسابی باهاش تا چند روز تو خونه داشتم همونجور که با تمام قدرتم مشغول دوئیدن بودن و هیچ توجهی هم به اطرافم نداشتم و گیسوانم از هر طرف توی
هوا در حال رقص بودن ناگهان، با یه جسم و سفت برخورد کردم جوری که روی زمین گل آلود درحال افتادن بودم و از شدت درد گفتم آخ (قبل از این که پخش زمین بشم، دست خیلی محکمی، به زیر بازوانم پیچیده شد و با تمام قدرت من رو سمت بالا کشید و مانع افتادنم شد، تنها چیزی که اون لحظه تمام ذهنم رو درگیر کرده بود، بوی فوق العاده خوبی بود که از سمت اون آدمی که هنوز فرصت نکرده بودم چهره اش رو ببینم توی هوا پخش شده بود،
با تمام قدرت بو کشیدم و ریه هام رو از بوی اون عطر که انگار بوی تکه ای از بهشت رو می داد پر کردم و به چهره اون ناجی که هنوز بازوانم چنگال دست های پر قدرتش بود نگاه کردم. خدا من، همون غریبه جذاب و بی رقیب کنار جوب آب بود که دلم برایش رفته بود، اصلا انتظار دیدنش رو نداشتم و با ناباوری زل زدم به قیافه زیادی قشنگ و مردونه اش، چیزی نگذاشت که با یه صدای فوق العاده بم و زیبایی که طنین جذابیتش همه روح و روانم رو به بازی گرفته بود…
