پست های ویژه
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
قصه نفس، قصه یه مامان کوچولوئه، کوچولو به معنای واقعی… مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون…
هوای اواخر خرداد خنکه… این یه نعمته تو تهران… کمی نسیم داره… چه خوب !… بجای ایفون زنگ حیاطو فشار میدم… بدم میاد از صداش… رو مخه… هر چی به آقا جون میگیم عوضش کن، گوش نمیده میگه من این خونرو با زنگش خریدم… نامردیه خونه بمونه زنگ بره « آدمم انقدر لطیف؟؟؟… مردم انقدر نازک دل؟؟؟… مردم آدمارو از آرزوهاشون دور میکنن عین خیالشونم نیست… آقا جون ما دلش نمیاد خونشو از زنگش جدا کنه…
تو این دنیا گویا قرار نیست چیزی سر جاش باشه… » آذین درست پشت گویا، آخه صداش خیلی زود و خیلی نزدیک میاد: کیه؟؟؟ جواب نمیدم تا دو باره بپرسه… صـداش برام عجیب شیرینه بعد یه هفته… « شیرینه صداش نه خدا؟؟؟ » بلندتر: کیه؟؟؟ جواب نمیدم… صدای آبتین میاد: صبر کن، وایسا منم بیام، جواب نمیده تو وا نکن… «اخی! مرد کوچولوی خشکل… نگو غیرتی شـدی… زوده واسـت… مثلا الان تواین درو باز کنی توفیریم میکنه؟؟؟…
مگه تو چقدر قوی تری، که اگه بخواد اتفاق بدی پشت در باشه بتونی جلوشو بگیری؟؟؟ هی! مرد کوچولو این حرف یعنی تو از الان خیلی مردی… خیلی برادری… خیلی مسئولی… درست مثل ارس… آه ارس… چه خوب که اگه ارس رفته تو هستی… یعنی امیدوار باشم که ده – پونزده سال دیگه یه ارس دیگه رو زمین خدا قدم برداره؟؟؟ از الان بگم ارس بودن سخته ها! … ارس سختی کشید واسـه ارس بودن.. نشو.. ارس نشو.. سختت میشه نفسِ نفس…
