پست های ویژه
دانلود رمان چرخه عشق ما سه نفر pdf از کیانا بهمن زاد برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
زندگی دوتا پسر کاملا شیطون وخیلی جذاب به اسم های آیدین فرخی و آرمان رادمهر به همراه یک دختر شیطون به اسم عسل رادمهر. عسل و آرمان با هم فامیل اند و آیدین هم دوست خیلی صمیمی وچندین ساله آرمان هستش … 20 سالشونه ماجراهای قشنگ و باور نکردنی براشون توی زندگی اتفاق می افته که توی این ماجراها شما فقط در حال خندیدن هستید…
روی تخت نشستند و شروع کردن به غذا خوردن و هر دفعه یکیشون یک قاشق توی دهنم می کردند واقعا اگه اینا برادرهای تنی من بودند دیگه چی کار می کردن… غذاهای هرسه تامون تموم شد… آرمان_ سیر شدی گلم. _آره آرمان جونم ظرفا رو بذارید من می شورمشون… آیدین گفت: _زکی ما نذاشتیم بلندشی غذاتو بخوری حالا روی پاهات وایسی و ظرف بشوری مگه داداشات مردن… قطره اشک لجبازی از گوشه چشمام افتاد پایین.
آرمان _ اِاِاِاِ برای چی داری گریه می کنی؟… من_خیلی ممنونم از هر دوتون واقعا شما بهترین داداش های این دنیایید. هردوشون باهم گفتند: چاکریم ما اینیم دیگه… هر سه تامون خندیدیم… آیدین_ تو هم بهترین خواهر دنیایی… اون شب نذاشتند برم پایین و به خاطر اینکه حوصله ام سر نره آیدین لبتابشو از تو ماشین آورد تو اتاق من و گفت: یک فیلم باحال دانلود کردم… روی تخت من درازکشیدند آرمان سمت راست و آیدین سمت چپ و من هم وسط.
خوب بود تختم دونفره بودااااا مگرنه هممون می افتادیم وجامون نمی شد آیدین خان لبتابشو گذاشت روی شکم من بدبخت انگار نه انگار چند دقیقه پیش داشتم بچه می زاییدم ظرف چیپس روهم گذاشتند روی سینه من… من_ببخشید راحتید… رمان درحالی که داشت لبتابو تکون می داد گفت… آره ولی یکم بیا سمت من تا… آیدین_ اِهکی برای چی بیادسمت تو و نیاد سمت من هان؟ آرمان_ آخه خنگ خدا باید راحت باشی… رفتم سمت آرمان و آیدین هم خودشو چسبوند به من…
