دانلود رمان صامت pdf از ب_اسدپور برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
صـامت یعنی خاموش، یعنی هشت سال از همه ی زندگیت بگذری، روز بله برون خواهرت بفهمی تمام چیزی که به خاطرش از خودت گذشتی اشتباه بوده. گندم تمام دوران بلوغ تا ازدواجش رو صرف عشق یک طرفه ای به دکتر کیهان بلوکانی کرده، هشت سال بعد از ازدواجش با آوید ملکان میفهمه، کیهان بلوکانی هم تمام این سالها عاشقش بوده…
میز را جمع می کنم و ظرف ها را می شویم، دستانم را خشک می کنم و از مرطوب کننده ی کنار داروها کمی می زنم به دستان خشک شده ام، برای اوید چای و گلاب می ریزم و قند وانیلی می گذارم کنارش آوید روی کاناپه نشسته و محو والیبال شده است، سینی را روی عسلی قرار می دهم و روی کاناپه می نشینم، بدون اینکه سرش به سمتم بچرخد دست دراز می کند، بازوی دورترم به
تنه اش را به سمت خودش می کشد و تا قبل از اینکه به خودم بیایم زنی هستم تکیه زده به تنه ی آویدی که با جدیت والیبال نگاه می کند. گرمایش را دوست دارم و این توجه های کوچکی که به زبان نمی آیند اما وجود دارند انگشتم روی رد بخیه ی دستش برای خودش می چرخد من آوید را حفظ بودم، تک تک رگ و پی بدنش را میشناختم، به خطوط صورتش آشنا بودم، من میدانستم
چندتار موی سفید در شقیقه اش جاخوش کرده اند، من بوی تنش را، من گرمای بدنش را، من لمس هایش را ازبر بودم چشمم را اگر می بستم می دانستم مسیر انگشت اشاره اش را که طی کنم می رسم به خطوط بخیه ای که آخرین دانه اش می رسد به برجسته ترین رگ دستش، من می دانستم مسیر فکش را تا گوشش که بپیمایم به خال کوچکی میرسم، من در خواب هم می توانستم…