دانلود رمان تو نشانم بده راه pdf از فاطمه اصغری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
آوا با برگشت نابهنگام به خونه، با خیانت همسر و دوست قدیمیش مواجه میشه. دختری که غرورش زیر پاهای اون دو نفر له شده، حالا باید دوباره سر پا بشه. انتقام این خیانت رو آوا خواهد گرفت یا روزگار؟!
کلید را در قفل می چرخانم تا در باز شود. چند شب قبل ماشین یکی از همسایگان را دزد زده و کنسول و صبط ماشین را برده بود. ماشین من هم قفل فرمان و دزدگیر درست و حسابی نداشت که خیالم راحت باشد. باید بعد از بالا بردن چمدانم با ریموت پارکینگ پایین برگردم و ماشین را داخل ببرم. نمایشگر طبقات آسانسور شماره ی “سه” را نشان می دهد. ابرویی از تعجب بالا می اندازم؛ همسایه ی واحد روبرویی مان، چندروزیست خانه را تخلیه کرده و
هنوز هم مستاجر جدیدی برای این واحد پیدا نشده است. احتمالا سمیر هم خانه ی مادرش مانده و خانه خالیست. پس دلیلی ندارد آسانسور در طبقه ی سوم مانده باشد. با خودم فکر میکنم شاید کار مهراب، پسر آقای عبادی باشد. چشانم را در حدقه می چرخانم و گوشه ی لبم از یک طرف با اکراه به بالا کشیده می شود. این آسانسور وسیله ی بازی این پسرک لوس و بچه ننه شده است. به خودم قول می دهم، یکبار دور از چشم مادرش حسابی گوشش را بپیچانم.
دکمه را میزنم و با رسیدن آسانسور بیدرنگ سوار می شوم. برای رسیدن به خانه و دراز کشیدن روی تختم ثانیه شماری میکنم. آسانسور در طبقه ی سوم متوقف می شود. چمدان را بلند میکنم تا چرخ هایش بر خواب ساختمان خط نیاندازند. نمی خواهم بهانه ای دست آقای محسنی، مدیر ساختمان بدهم تا زودتر از موعد ماهانه، در پارکینگِ بدبوی ساختمان جلسه برگزار کند و بالای منبر برود که “موقع استراحت همسایه ها سروصدا نکنید!