پست های ویژه
دانلود رمان رویای قاصدک pdf از شادی موسوی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
عشق آتشین و ناب که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده درحالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده!!! تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی… ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز به عشق شانس دوباره ای نده! ارسلان پزشک جذاب و موفقی که با دوباره دیدن عشقش به سمتش کشیده میشه و وسوسه میشه تا دوباره اون عشق رو تصاحب کنه…
ماشین را جای همیشگی پارک میکنم به درختان شکوفه زده نگاه میکنم و به این فکر میکنم که گویی تو میدانستی که چنین خواهد شد تو با نگاهت حرف هایت و حضورت آنچنان در من رخنه کردی که سال هاست من خودم نیستم من آنی شدم که تو ساختی من آنم که به سبزی درختان نگاه میکنم اما تورا میبینم و میشنوم که صدایت در گوشم زنگ میخورد «این درختا رو میبینی دختر؟ وقتی نگاشون میکنم برام تورو تداعی میکنن.. همه تنه قطورشونو
فقط میبینن شاخ و برگای سر به آسمون کشیده شو میبینن اما دقیق تر که نگاه کنی.. از دید یه باغبون بهشون خیره شی اونوقت میبینی که چقدر ظریف خلق شدن چقدر به مراقبت احتیاج دارن… انچنان به دل زمین رخنه کردن که اگر ده نفر هم بهشون تکیه کنن خم به ابروشون نمیاد. درست مثل تو. تو ظریفی و در عین حال محکمی و ریشه هایی که تو دلم زدی تو رو قویترت میکنه اینو من بهت قول میدم ایلدا» به این فکر میکنم که بعد تو
سبزی آرزویم شد. بعد تو من درختی بودم که تبر زده شد.. و درد ماجرا این بود من خودم، با دست خودم، از شاخه هایم تبری ساختم و به ریشه ام زدم. از سنگ فرش که عبور میکنم بالای پله ها حامد کوچولو رو در کنار تیدا میبینم که منتظرم هستند از همانجا برایش بغل باز میکنم دو پله مانده برسم که خود را در آغوشم رها میکند و به زحمت کنترل میکنم که دو نفری سه پله ی بالا آمده را سقوط نکنیم. لبخندی از شیرینیه رفتارش بر لبم مینشیند…
