پست های ویژه
دانلود رمان طلوع pdf از فاطمه گل محمدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
کیان پارسا پسر هتل دار معروف عاشق دختری به اسم شیداست که پدرش قبولش ندارد و با ازدواج شان مخالفه، پدرش دوست داره با نوه دوست ورفیق قدیمی اش طلوع ازدواج کنه، کیان به اسرار پدرش مجبور به ازدواج با طلوع میشه ولی قسم میخوره که طلوع را نابود کنه و پدرش را از این ازدواج پشیمان…
با صدای گوشی موبایلم سر از سجاده بلند کردم آرام بود جواب دادم و سلام کردم آرام – سلام دریا نمی دونی چقدر خوشحالم یعنی می شه تو زن داداشم بشی. -زهر مار تو می دونستی حسام قراره بیاد خواستگاری و چیزی به من نگفتی. آرام – ماجراش مفصله ما چند ساله به حسام میگیم زن بگیره و پیشنهاد ما تو بودی ولی مخالف بود نمی دونم چطور شد یکدفعه نظرش برگشت
و گفت می خواد ازدواج کنه اونم با تو. آرام که چیزی راجع به صحبت توافق من و حسام نمی دونست نباید ناراحتش می کردم گفتم: فکرشم نمی کردم خواهر شوهر بازی دربیاری و راجع به خواستگاری و حسام چیزی بهم نگی. -لوس نشو عروس باید از جانب حسام مطمئن می شدم بعد بهت می گفتم. -جواب من که منفیه، با این برادر عصا قورت دادت نمی تونم سر کنم. -این طور
نگو بخدا خیلی مهربونه اما غرورش گاهی اجازه نمیده احساسش رو بروز بده. آره جون عمش حتما همین طور مهربون چه واژه غریبی با حسام. به تمسخر گفتم حتما همین طور که خانم میگن -دریا ؟ -بله؟ -واقعا جوابت چیه؟ دوست ندارم صحبت با من روی فکرات تاثیر بزاره اما برادرم همیشه تنها بود و یاد گرفته به کسی وابسته نشه و پرش فقط غرور وسردیه. اگه کسی رو دوست داشته باشه…
