پست های ویژه
دانلود رمان سایه نفرت pdf از روح خبیث برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مریم دختری معمولیه نه زیبایی خیره کننده ای داره نه ثروت عظیم. یه دختر معمولی از خونواده ای مذهبی در اصفهان. در طرف مقابل آریا پسری جذاب و ثروتمند که به زنان فقط بصورت کالا نگاه میکنه. این تفکرش بخاطر شکستیه که قبلا توی زندگیش داشته. یه شکست تلخ که اونو از تموم زنان بخصوص افرادی شبیه معشوقه اش متنفر کرده. و بازی انتقام آریا شروع میشه و قربانی کسی نیست به جز مریم…
“آریا” خوشبختانه جلسه به نفع ما پیش رفت، همیشه به ذکاوت و زیرکی امیر اطمینان داشتم، و این بار شاهکار کرد. حکم دادگاهو که خوندن، صدای گریه و شیون بالا گرفت. چشم به مریم دوختم. رنگش پریده بود. نگاه نگرانش بین اعضای خونوادش میگشت. از حالتش میشد فهمید، حال چندان مساعدی نداره. نگاهی به امیر انداختم، قرار بود رضایت بدیم، خودم قرارشو با امیر گذاشته بودم اما الان من اینو نمیخواستم، جا بجا شدن امیرو روی صندلی دیدم،
احساس کردم میخواد بلند بشه، دستشو گرفتمو زیر لب غریدم: امیر صدات در نمیاد… امیر با تعجب به سمتم برگشت، با دیدن چشمام منظورمو فهمید، زمزمه وار گفت: اما… با زیر لبی جواب دادم، همین که گفتم… بدون توجه به نگاه سرزنش بار امیر، ایستادم، سکوتی برقرار شد، محکم و جدی، با غرور همیشگیم گفتم: از محضر محترم دادگاه درخواست عاجزانه دارم، نگاهمو به سمت حضار گردوندمو روی مریم مکث کردم، میخواستم متوجه منظورم بشه،
چشمای متعجبشو به من دوخته شده بود: هر چه زودتر متهمو به سزای عملش برسونید. گریه و شیون از سر گرفته شد. اما من از سنگ، سخت تر شده بودم. موقع نشستنم، نیشخندی به مریم خشک شده زدم مطمئن بودم دیده، اینو توی جمع شدن صورتش از دردو ناراحتی فهمیدم. امیر با تاسف سرشو تکون داد اما چیزی نگفت، میدونستم این سکوت پیش زمینه ی یه دعواست. یه بحث طولانی. ولی برای من فقط هدفم مهم بود. بعد از اتمام جلسه به سرعت از در خارج شدم…
