دانلود رمان رقص تاس pdf از زیبا سلیمانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
سپهر کاویانی قمارباز قهاری که در شرط بندی زندگی اش را میبازد… رزانا دیار دختری سرسخت که دست زمانه عجیب او را بازی داده است، خشمش عصیان به پا میکند بر سر دشمنانی که قصد نزدیکی به قلمرو اش را دارند او انتقام تمام زندگی اش را میگیرد و…
دوش گرفتم موهایم را کاملا خشک کردم و لباس یک دست خاکی تنم کردم و شال سرمه ای رنگی به سر کشیدم آرایش ملایمی روی صورتم داشتم در آینه خودم را نگاه کردم چشمان سیاه و ابروان خوش فرم و گونه های برجسته ام از من زنی جذاب ساخته، روی لب هایم کمی رژ کالباسی زدم و همه ی موهایم را به جز آن طره موی که همیشه از سمت راست صورتم آویزان بود را بالا جمع کردم شالم را مثل همیشه از سمت راست سرشانه ام به سمت چپ
آن به صورت شل آویزان کردم و کیف کوچک دستی ام را دست گرفتم و به سمت لابی حرکت کردم حسابی خودم را در عطر محبوبم خفه کردم قرار بود آنها به هتل ما بیایند برای مذاکره در دل خدا را شکر کردم که بها به این موضع توجه کامل کرده بود که مبادا من را به پای آنها بکشد به محض وردم به لابی دیدمشان تازه رسیدند و بها داشت با گوشی اش موبایل من را می گرفت که گوشی در دستم ویبره رفت رد تماس که دادم تازه نگاه بها به
چشمانم افتاد از همین فاصله هم نفس عمیق کشیدنش را حس کردم دستم را برایش تکان دادم و به سمتشان رفتم او هم آنجا بود رامان، نامی که روزی به خاطر نا متعارف بودنش برایش می مردم اما اکنون… سوگلی اش هم همراهشان بود مانتوی بلند جلو باز مشکی تن کرده و روسری سه گوش بزرگی سرش بود رنگ روسری اش اما به چهره اش می آمد از حق نگذریم خوشگل بود اما حیف که خوشگلش اش دو زار هم نمی ارزد. مقابلشان ایستادم…