دانلود رمان عیش و نوش pdf از کلثوم حسینی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
عسل در دوران جوانی با اروندکیان پسر تاجر معروف تهران بدون هیچ علاقه ای ازدواج می کند، بعداز مشکلاتی در راه زندگی متاهلی با روانشناس مشهور وجذابی به اسم مهرداد آشنا و برخورد می کند.ناخواسته عاشق او می شود و تمنای او را در دل می پروراند… عشقی خاص دل هر دو نبض می زند و… مهرداد و عسل چه مشکلاتی در سر راه عشق خود متحمل می شوند و اروند همسر سرمایه دار عسل چگونه برخوردی می کند؟
” ساعت هشت شب…” پوفی کشیدم و غُلنچ کمرم را گرفتم و با پاهای بی جان به سمت رختکن رفتم تا مانتوام را برتن کنم. نگاه سرسری به چروکیده ای مانتو ساده ام انداختم و بی حوصله آن را تن کرده و از داخل کیفم شیشه ادکلنم را در و روی گردن و شالم پاشیدم. نفس عمیقی کشیدم و با بوی گرم و ملایمش لبخند ملیحی زدم و با سرعت بیشتری حاضر شدم. تا خانه راه زیادی نبود فقط یک پیاده روی داشت که آن را هم به سوار شدن و کرایه دادن می ارزید.
به قدم هایم سرعت داده و به سمت خانه شتافتم. همین که کلید را انداختم،در خود به خود باز شد و یک دفعه نور قوی به چشمانم خورد و باعث شد با آرنج جلوی چشمانم را بگیرم و باحرص غر بزنم. – اه این دیگه از کجا اومد؟ لعنتی. صدای حرکت اتومبیلی را که غرش کنان از کنارم گذشت بند دلم را بُرد و متعجب دستم را کنار زدم ولی، درحینی که اتومبیل از کنارم رد می شد چهره سرد باچشمانی نافذ وگیرای اخم نگاهی به سر تا پایم انداخت و
پوزخند کنان از کنارم به سرعت گذشت. مشتم را روی قلبم نهادم که بی قرار و ترسیده می تپید. به دیوار تکیه زدم تا نفسم در بیاید که صدای قدم زدن شخصی رو شنیدم و پشت بندش صدای نازک دختری رو: اروَند وایسا؟ یک پایش را محکم بر زمین کوبید و بعداز اندکی با سری افتاده وارد حیاط شد. همین که خواست در را ببند یک پایم را لای در نهادم: اع صبرکن منم اینجا زندگی می کنم. دخترک باچهره ای متعجب و رنگ و رویی پریده لبانش تکان خورد: تو!؟…