پست های ویژه
دانلود رمان فرشته های گناهکار pdf از نیلوفر قائمی فر برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
امیرسام همسر نسرین که تازه فوت شده از خواهر نسرین خواستگاری میکنه و نهال به امیر سام جواب بله میده و زندگی مشترکی که بر پایه دروغی بزرگ از سوی نهال شکل میگیره… و نسرینی که سال ها خیانت می کرد… بدون اینکه امیر سام متوجه بشه… اما با گذر زمان حقایق جالب تری فاش میشه…
نزدیکای ساعت هفت هشت صبح طلا توی بغلم خوابید در حالی که رو مبل هال نشسته بودم و طلا تو بغلم بود خودمم خوابم برده بود، خواب دیدم امیرسام با یه زنی ازدواج کرده و طلا رو برده پیش خودش بعد چند وقت که طلا رو میاره ما ببینیم، میبینم طلا کلی لاغر شده و روی تنش جای کبودی و زخم، تو خواب کلی به حال طلا گریه کردم و حس پشیمونی می کردم که چرا به خاطر طلا خودم نرفتم بالاسر طفل معصوم خواهر جوون مرگ شده ام
که این بلاها سرش نیاد، با ترس و هول از خواب بیدار شدم، وحشت زده به اطراف نگاه کردم و محکم طلا رو تو بغلم گرفته بودم اما حس می کردم تو حوالی خواب هستم، ترسیده بودم، عذاب وجدان شدیدی گرفته بودم، یه حس تاریکی تو سینه ام بود انگار به عهدم ناوفایی کرده بودم، حس می کردم نسرینو آزردم، طلا.. طلا..؟ تو بغلمه، نفسم بالا اومد، روی طلا پتو انداخته بودن، حتما مامان انداخته، صدا از آشپزخونه اومد، طلا رو خواستم بلند
کنم ببرم رو تخت بزارم ولی دستم خواب رفتنه بود و نمیتونستم بلندش کنم، مامان رو صدا زدم ولی دیدم امیرسام از آشپزخونه اومد بیرون سرم باز بود، هول شدم یه چیزی روی سرم بزارم ولی انگار برای امیرسام اهمیتی نداشت،خیلی عادی و راحت گفت: بیدارت کردم؟ مامان خواب… دستت خواب رفته؟؟ بالاخره دستم به شالم که روی مبل بود رسید و سرم کردم، اولا که نسرین بود می اومدند به یااللهی می گفت، ازش افتاد؟ یک سال اینجاست…
