پست های ویژه
دانلود رمان زندگی زناشوئی pdf از نیلوفر قائمی فر برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نورسا دختر جوانی هست که بنا بر دلایلی در سن کودکی به عقد پسر عموی جوون خود درمیاد و مسئول و ولی تام نورسا، آریان میشه… آریان از نورسا مثل خواهر کوچکتر خودش مراقبت میکنه تا اینکه به مرور عاشق نورسای تازه نوجوان شده، میشه و این عشق آغازی فصلی جدید و هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی برای هر یک از این دو نفر در دو وادی جداگانه بود تا اینکه نورسا..
در ماشینمو باز کردم و هم گام سرعت بالای که از ماشین خارج میشدم… آریان محکم و بلند صدام زد: – نور ! ولی من دوییدم بیرون نمیدونم کجا ولی بغض داشت خفه ام می کرد… کینه داشتم، کینه، بغض و رنج. بارون به سرعت می بارید… شایدم چون من می دوییدم بنظرم بارون شدید میومد. نفسم گرفت انقدر دوییدم تا از تنگی نفس ایستادم، همون جا تو پیاده رو نشستم، روی جدول، پاهام یخ کرده بودن به پام نگاه کردم، چقدر وحشی و رهام!
کفش پام نبود ! انگار آریان هم عادت کرده که بهم گوشزد نکرده بود کفش پام کنم، کف پام می سوخت،ساق پام یخ کرده بود، پنجه های پام سیاه و گلی و خیس بودن، پامو به بغل گرفتم… سرمو روی زانوم گذاشتم… من کی یه کولی بیچاره شدم! دلم یه رختخواب گرم میخواد، یه آغوش گرم میخواد تا یه دل سیر گریه کنم و سبک بشم، تا کی بیخیالی و سر به هوایی من… این که همه فکر می کنند نیستم کوه غم تو قلبم… بعد رفتن آریان، هرکی هر
جور که می خواست باهام رفتار می کرد، حتی بابابزرگ هم دلش برام نمی سوخت فقط اگر گاهی از دیکتاتوریش کم می کرد سر این بود که من حتی با اون کل کل می کردم. شاهین خاله همیشه بهم می گفت عین گزنه میمونی نورسا، بین گیاها یهو در اومدی فقط میگزی آدمو. منم می گفتم تو هم عین علف هرز میمونی حداقل گزنه عرقشو میگیرن به درد یه کوفتی میخوره تو فقط به درد گاو میخوری مااااا. خاله هم که حرفامو میشنید یه چیز طرفم پرت می کرد و…
