پست های ویژه
دانلود رمان موج نهم pdf از نیلا برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
گیسو و دوستانش که دندونپزشک های تازه کاری هستن، توی کلینیک دانشگاه مشغول به کارند… گیسو که به تازگی پدرش رو از دست داده، متوجه شده برادر بزرگش با یه وکالت، ارثیه پدریشون رو بالا کشیده و از ایران رفته.. گیسو مونده و برادر کوچیکتری که مشکل کلیوی داره و باید عمل بشه… دکتر خرسند که دندونپزشک حاذق و خوش اخلاقیه و مسئول کلنیکه، به گیسو پیشنهاد میده صوری ازدواج کنن تا مشکل هر دو حل بشه ولی…
تو اتاق در حال پوشیدن روپوشم بودم که راحله… با بی حوصلگی به دنبالم وارد اتاق شد و پشت به من که مقابل کمد ایستاده بودم… ایستاد و گفت: امروز بعد از ظهر باهم بریم بیرون؟ سرمو پایین گرفتم و خیره به دکمه ها با طمانینه شروع به بستنشون کردم. از دستش کفری بودم و خودشم خوب می دونست و بخاطر همین قشنگ خودشو زده بود به اون راه: باید زودتر برگردم خونه…
مرتضی تنهاست. بچه که نیست… باید به خودتم که شده کمی استراحت و تفریح بدی… سرمو بالا گرفتم و خیره به گوشه ای از کمد آخرین دکمه روپوشم رو بستم: تو که از نظر تفریحی خوب به من میرسی. فهمید چی می گم… به زور جلوی خنده اشو با گاز گرفتن لبش گرفت و گفت: چرا انقدر سخت می گیری تو. عزیزم… دلبندم.. گذشت.. رفت. تموم شد… یه بی بخاری دیدیم…
منظورش به دکتر رحمانی بود یه بی بخاری هم بهش چسبوندیم و دقیقا حالا منظورش من بودم… رسما داشت بهم تیکه مینداخت… عصبی شدم. که چی؟ متعجب از لحنم… خیلی جدی گفت: بخدا منظوری نداشتم… رحمانی رو که می شناسیش… اصلا تا باهاش حرف نزنی باهات حرف نمی زنه… زرنگ باهوشه… بخندی کمی باهات می خنده.. ولی خوب بود که پشتم بهش بود و نمی تونست چهره امو ببینه…
