پست های ویژه
دانلود رمان کاکتوس pdf از زینب عامل برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نگار دختری که بعد از ازدواج مجدد پدرش با دختری جوان، دل به برادر آن دختر می بندد! عشقی که از دید دیگران نامتعارف است! اما حضور پسرعمویش و نامزدی که قبل از تمام ماجرا ها بوده، مانع این عشق می شود…
هوا کم کم داشت تاریک می شد که بالاخره با بچه ها خداحافظی کردم و به راه افتادم تا به خانه برگردم. سعی کردم رفتار های سر سنگین علیرضا را هم فراموش کنم! به اندازه ی کافی درگیری ذهنی داشتم. بعدا هم می توانستم از دل علیرضا در بیاورم. آنقدر ذهنم درگیر اتفاقات اخیر بود که چند بار کم مانده بود به ماشین جلویی ام بکوبم. نفس عمیقی کشیدم. وارد کوچه ای که در نزدیکی ام بود شدم و بعد از پارک کردن ماشین پیاده شدم تا کمی
هوایم عوض شود. اگر همین طور به رانندگی ادامه می دادم بدون شک بجای خانه از بیمارستان سر در می آوردم! نفسی تازه کردم و تصمیم گرفتم همان لحظه به پویا زنگ بزنم و به فردا موکولش نکنم. برای من یک ساعت هم یک ساعت بود. امیدوارم بودم به زودی از شر این اتفاقات راحت شوم. به ماشین برگشتم و گوشی ام را از میان خرت و پرت های کیفم پیدا کردم. بالاخره بعد از چند دقیقه جست و جو شماره ی پویا را میان مخاطبینم دیدم.
اسمش را لمس کردم تا تماس برقرار شود. استرس داشتم! مسخره بود! برای حرف زدن با پسرعمویم استرس داشتم. بالاخره بعد چند بار بوق خوردن جواب داد. با صدای رسایی و با لحنی که گویا تعجب کرده است گفت: _سلام نگار جان!خودتی؟ چشمانم را بستم تا آرامشم را دوباره بیابم. _پویا باید ببینمت. _من الان شرکتم فردا ناهار… حرفش را قطع کردم. _همین الان باید ببینمت. کارم واجبه. بعد از چند ثانیه سکوت که انگار داشت برنامه هایش را می چید گفت…
