پست های ویژه
دانلود رمان تابو صورتی pdf از فاطمه غفرانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
جانان دختری که بعد از فوت همسرش به علت حرف و حدیث های اطرافیان و فرار از ازدواج اجباریش با پسرعموی همسرش، به تهران فرار میکنه و به کمک دوست صمیمیش تو شرکت برادر شوهر دوستش مشغول به کار میشه و درسش رو ادامه میده. حالا بعد از چهارسال که درسش رو به اتمامه به علت مشکلاتی که برای رییس شرکت پیش میاد درگیر جریاناتی میشه که نظر فرهاد نواب رییس شرکت رو به خودش جلب میکنه… !
با صدا خسته نباشید استاد، از جا بلند شد؛ فرز وسایلش را در کیفش جا داد و از در کلاس بیرون آمد. نگاهی به ساعت مچی مشکی اش انداخت فقط سه ساعت فرصت داشت به خانه برود، نهار بخورد و خودش را به شرکت برساند. عینک آفتابیش را روی چشم هایش گذاشت و هندزفریش را در گوش هایش جا داد و پا تند کرد. گوشی لمسی ساده اش را به دست گرفت و آهنگ جدیدی که دیشب هلن برایش فرستاده بود را پلی کرد. صدای آهنگ بلند
بود اما نه آنقدر که فامیل خودش را از زبان آبتین وکیلی نشود. وسط محوطه رسیده بود، صدای آهنگ را قطع کرد؛ایستاد و کلافه به عقب برگشت. آبتین با دیدن مکث جانان، سرعتش را بیشتر کرد و نفس نفس زنان خودش را به او رساند. نگاهش را به جانان دوخت و همانطور که نفس نفس می زد؛ شروع به حرف زدن کرد. تند حرف می زد و بعد از چند کلمه مکث می کرد؛ نفسی می گرفت و ادامه می داد. سلام خانم شجاعی… چه قدر سریع از کلاس
اومدین بیرون… تقریبا داشتم پشت سرتون می دویدم. جواب لودگی اش را نداد و در جواب اخمای کرد که از پشت شیشه های عینک دودی بزرگش چیزی ندیده نمیشد؛ همین به آبتین جرات داد و ادامه داد: راستش اومدم راجع به پیام دیشبم باهاتون حرف بزنم. با کافه موافقین؟ بی حوصله بود و سکوتش نه برای اشتیاق، فقط به خاطر بی حوصلگی بود. این همکلاسی تازه وارد کلافه اش می کرد. حرف میزد، خیلیم حرف میزد. خیلی وقت بود که…
