رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
مطالب محبوب

 

دانلود رمان میراث pdf از نگار رازقندی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، بزرگسال، انتقامی، ازدواج اجباری

خلاصه رمان میراث

زندگی ماهور، زنی که فقط برای پسرش نفس می‌کشد، بعد از مرگ شوهرش وارد مرحله‌ای تازه می‌شود. به خاطر میراث، ناچار به ازدواجی اجباری با برادر شوهرش می‌شود. هم‌زمان با ورودش به زندگی، رازهایی از گذشته‌ام بیرون می‌زنند—رازهایی که نه‌تنها حقیقت را زیر سؤال می‌برند، بلکه آتش عشقی نامعلوم را شعله‌ور می‌کنند…

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان سایه صبر

دانلود رمان الماس تلخ

قسمتی از رمان

نشستن برام سخت بود و ترجیح میدادم بایستم یا دراز بکشم. نزدیک بیست دقیقه طول کشید که بالاخره حامی کارش تموم شد و برگشت. – بلند شو. دستمو گرفت تا بلند بشم و همونطور لب زد: – برای سه شنبه نوبت گرفتم! تنها تایم خالیش بود …یادت نره بهش بگی. تشکری کردم و سمت ماشین رفتیم. وای که من عاشق صندلی های نرم ماشین حامی و اون بوی قهوه واکسش بودم. یه جوری لم دادم که انگار دیگه قصد بلند شدن ندارم. حامی منو تا خونه دایی رسوند و خودش چون کار داشت دوباره رفت پی گرفتاریش. زندایی که می دونست چقدر دلم ضعف رفته زود برام ناهار مقوی کرد و حسابی تحویلم گرفت. روی مبل در حالی که داشتم کانال های تلویزیون رو یکی یکی رد می کردم، لم دادم و زندایی دوباره واسم چایی نبات اورد. – حامی این وقت روز کجا رفت؟ حاجی حجره کرکره حجره رو خودش پایین کشید.

قلپی از چاییم خوردم. – لابد رفته پیش زن دیگه اش! فتانه متعجب شد. – کی؟ داییت؟ خنده ای کردم که چایی توی گلوم پرید. – نه حامی! مشکوک نگاهم کرد و با خیال راحت لم داد. – والا اگه ازین کارا بلد بود که باس کلاهشو بالا می نداخت …بی بخار تر از حامی ما پیدا نمیشه خیالت راحت. خودمم از این بابت مطمعن بودم. نه برای این که استعدادش رو نداشت بلکه می دونستم هیچ دختری نمی تونی به این زودی قلق حامی دستش بیاد. تا بعد از ظهری که با ماهک تماس گرفتم و وقت دکترش رو بهش یاد آوری کردم همه چیز خوب پیش رفت تا این که قبل از تموم شدن تماسم، ماهک گفت: – میگم یه وقت به حامی چیزی نگی که من حامله ام. اخمام توی هم رفت. – خودش رفت برات نوبت گرفت! مامان هم صبح پشت تلفن هوار هوار کرد فهمید …حالا واسه چی نباید بدونه؟

مکثی کرد و بعد از چند ثانیه جواب داد: – هیچی فراموشش کن! دندون قروچه ای کردم و با حس خبیثانه ای که تا حالا از خودم نشون نداده بودم گفتم: – تو هم فراموشش کنی بهتره! منظورمو فهمید. باید هم می فهمید … توی تخت جا به جا شدم که درب اتاق باز شد و با خیال این که خیال می کردم زنداییه سرمو بالا نیوردم اما با صدای حامی برق از سه فازم پرید. – چیو فراموش کنه؟ با کی حرف میزدی؟ آب گلومو قورت دادم. – چه دیر اومدی …بی سر و صدا! هیچی داشتم با ماهک حرف میزدیم. کتش رو در اورد و دکمه های پیراهنشو باز کرد. – چیو باید فراموش کنه؟ گوشی رو روی میز گذاشتم. – تو رو! خیال می کرد اگر جریان حاملگیش رو بفهمی شاید ناراحت بشی منم گفتم تو ککت نگزیده. اخم کرد و کمربندش رو باز کرد. – تو غلط کردی همچین حرفی زدی! از حرفش متعجب شدم. – منظورت چیه؟

سکسکه ام گرفت که جلو اومد. – با اجازه کی از جانب من حرف زدی؟ خودتو چی فرض کردی ماهور؟ سکسکه ای زدم و سرمو بالا اوردم. – زنت …من فکر میکردم زنتم اما مثل این که تو هنوز نمی خوای اینو باورش کنی. روی تخت زانو زد که یکم عقب رفتم. – گوشیتو بده. گوشیم رو که توی دستم بود رو بالا اوردم و سمتش گرفتم با جدیت از روی تخت بلند شد و پنجره رو باز کرد. – می خوای چیکار گوشیمو؟! دستش بالا رفت و طی یک حرکت تمام افکارم با کارش پر کشید. گوشیمو با شتاب پرت کرد بیرون و حتی صدای افتادنش هم به گوش نرسید. هول زده از تخت پایین اومدم. – با گوشی من چیکار کردی؟ چرا همچین میکنی حامی؟ پنجره رو بست. – حالا دیگه گوشی تو نیست! اشکم بی اختیار از گوشه چشمم جاری شد. حتی قدرتی برای حرف زدن نداشتم. شاید گوشیم قدیمی بود اما با همین چیزا هم دوسش داشتم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
زندگی ماهور، زنی که فقط برای پسرش نفس می‌کشد، بعد از مرگ شوهرش وارد مرحله‌ای تازه می‌شود. به خاطر میراث، ناچار به ازدواجی اجباری با برادر شوهرش می‌شود. هم‌زمان با ورودش به زندگی، رازهایی از گذشته‌ام بیرون می‌زنند—رازهایی که نه‌تنها حقیقت را زیر سؤال می‌برند، بلکه آتش عشقی نامعلوم را شعله‌ور می‌کنند...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    میراث
  • ژانر
    عاشقانه، بزرگسال، انتقامی، ازدواج اجباری
  • نویسنده
    نگار رازقندی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    1501
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 9,241 بازدید
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.