دانلود رمان به سادگیم بخند (جلد اول) pdf از F.K برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
این داستان در مورد یک دختر شاد و سروحاله که ازدواج می کنه و متوجه رفتار های عجیب همسرش می شه. کم کم متوجه می شه همسرش عاشق زن دیگریه و این ازدواج فقط نمایشی برای جلب رضایت پدرش بوده. این دختر تمام تلاشش رو می کنه تا زندگی و همسرش رو نگه داره اما….
مهرداد: از پذیرش فاصله گرفتمو به برگه ی توی دستم چشم دوختم. نوبتم برای پنج دقیقه ی دیگه بود. کاغذ رو، توی مشتم فشار دادم. سرم رو بالا گرفتم تا ببینم نفس کجا نشسته دیدم گوشه ی گوشه، سرشو پایین گرفته و هر ثانیه، لبخندش کش میاد. کلافه پوفی کردم و قدم برداشتم تا برم سمتش. اما وسطای راه مردد شدم. چرا باید برم سمتش؟ نوبتمون که شد صداش میزنم تا بیاد. اخمی کردمو همونجایی که ایستاده بودم، نشستم.
بی هدف برگه رو بین انگشتم رد می کردمو می کشیدم. ذهنم از هر چیزی، تهی بود. نمی دونستم این کاری که دارم انجام میدم درسته یانه. ولی چاره ای جز این نداشتم. به سرامیک جلو پام زل زده بودم و نفسای عمیق می کشیدم: – پیدام نکردی انگار! بدون نگاه کردن هم میدونستم این صدا، متعلق به کیه! کنارم نشست و با اصرار شروع به حرف زدن کرد: کی نوبتمون میشه؟ وقتی دید جوایی بهش نمیدم، دست دراز کردو کاغذ رو از بین دستای خشک شدم کشید:
اینکه وقتش گذشته! کلافه نفسمو بیرون دادم: فکر نمیکنی زیاد حرف میزنی؟ بیخیال شونشو بالا انداخت: نه، من اصولا زیاد فکر نمی کنم. اخمی روی پیشونیم نشست ولی چیزی نگفتم. صفحه ی گوشیم رو، روشن کردم. از جام بلند شدم که نفس هم سر جاش سیخ شد: کجا میری؟ مگه نمیگی نوبتمون شده؟ بی حرف سرشو تکون داد. چشم ازش گرفتمو برگشتم. قدمام برداشتم و رفتم سمت اتاق که دیدم همچنان پشت سر من میاد: -تو کجا؟…