دانلود رمان دچار باید بود pdf از مهسا ذوالفقاری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
در کتاب دچار باید بود، داستان عاشقانه و تکان دهندهی دختری را به تصویر میکشد که به پسری جذاب با چشمانی طوسی رنگ دلباخته است….
تمام نیرویم را جمع کردم و ایستادم روی همان دوپایی که هر روز ساعت ها رویشان می ایستادم راه می رفتم گاهی می دویدم پله ها را بالا پایین می کردم و حالا ایستادن سخت ترین کار دنیا بود من تمام شده بودم درست پشت در اتاق کنفرانس درست توی آسانسور که خودم را بالا می آوردم تمام شده بودم و حالا درست مثل ماهی قرمز بیرون افتاده از آب جان می دادم و زور می زدم برای ماندن برای ایستادن برای نفس کشیدن زور می زدم برسم به
آن وقتی که یکی زیر بغلم را بگیرد و بکشد توی آغوش پراز نبض خودش، دست دورم حلقه کند موهای ژولیده ام را ناز کند و زیر گوشم زمزمه کند کابوس تموم شد چشم باز کن . انگار کسی فرش را از زیر پایم کشیده باشم به میز کنار تخت خوردم صدای شکستن آمد و صدا افتادن خودم روی زمین که گوش های خودم و خانه را پر کرد سرم منگ بود. نگین: گیسو (وحشت زده بود) چی شدی گیسو صدای چی بود گیسو یه چیزی بگو قربونت برم فدای
اون غم توی دلت بشم. به در می کوبید سرم را چرخاندم می توانستم باریکه خونی که از دستم جاری بود را محو ببینم حتی تکه ی بزرگ گلدون رو که تو دستم فرو رفته بود. نگین: قدیما مامانت به کلید قایم می کرد تو چهارچوب در. لبخند رنگ پریده ای زدم کار همیشگی مامان بود می گفت محض احتیاط خسته شدم از بس دادم براتون کلید ساختن بعد از ازدواج من و رفتن خودش دیگر هیچ وقت کسی کلیدش را جا نگذاشته بود…