پست های ویژه
دانلود رمان برسد به دست آهو pdf از مژگان فراهانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
من آهو ام که با همه چیز راحتم جز عشق. عادل کیه؟ اونی که حاضرم به خاطرش با ترس های اونم بجنگم. وقتی همه می خوان برای عشق بمیرن، تو حاضری به خاطر عشق زندگی کنی؟…
ماگ هات چاکلتم را برمیدارم و کمی می نوشم. دیگر سرد شده و طعم خوشش پریده اما برای جواب ندادن به میترا خوب است. میترا هنوز هم به حرف هایش ادامه می دهد. حرف میزند، حرف میزند، حرف میزند. پرت و پلا می گوید تا چشم و حواسش به سعید که آن طرف با دختری که نمیشناسم لاس میزند نباشد. ولی مگر می شود؟ یاد نوشته های عمو می افتم. نوشته بود عشق یک چیزی مثل روح آدمیزاد است. همه چیز در این دنیا موقتی است.
همه چیز می گذرد، می رود، تمام می شود، می میرد… خوشی ها سر می آیند، غم ها می گذرند، موقعیت ها تغییر می کنند، آدم ها می میرند اما عشق که مال این دنیا نیست، عشق که تمام نمی شود، عشق که نمی میرد. خوشم نمی آید اما تا دهان میترا بسته می شود، رویم را به طرف محراب برمیگردانم که. -هوی فکر نکن نفهمیدم از مکتب خونه لفت دادی ها! میخندد و پشت گوشش را میخاراند. -بابا تو بین 300 -400 نفر چه جوری آمار همه رو داری،
من نمی دونم. بهزاد که کنار محراب نشسته دستش را بلند می کند و محکم پشت کتف او میکوبد. -اینو بی خیال شو. من اینو یک سال خفت کردم بردم کلاس زبان هیچی نشد. تو میخوای با مکتب خونه راهش بندازی؟ دست هایم را روی میز میگذارم و به جلو خم می شوم تا صدای آرامم را فقط همین دو نفر بشنوند.تو اون کلاس زبانتون آخه انگیزه نداشته. با چشم و ابرو آمدنم به دخترها، صدای قهقه ی هردویشان بلند می شود . یکی دو تا از دخترهای جمع که برمی گردند و…
