دانلود رمان دوئل سپیدی و تاریکی (جلد سوم) pdf از مهدی_ج برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
زمانی که آدرین با شکست سهمگینی روبهرو میشود، دست تقدیر او را به دنیایی میکشاند که دندانهای نیش بیرونزده و تب خون، تنها دارایی مردمانش است. آدرین میماند و گودال بزرگی که فرار از آن به قدرت اژدهای سپید زخمی بستگی دارد؛ اما در این بین راهی بزرگ، آدرین را به چالشهای بزرگتری میکشاند تا اهریمن را زیر پا بگذارد. آدرین این بار قویتر از دفعات دیگر برمیگردد تا شروعکنندهای باشد برای دوئل با اهریمن، دوئلی میان سپیدی و تاریکی…
اورک آروم به در کوبید و منتظر دستور از جانب اهریمن شد تا وارد اتاق بشه. اهریمن با صدای تقه ای که به در خورد به خودش اومد. – بیا تو. اورک شادمان سریع وارد اتاق شد. در این بیست سال گذشته، فقط خبرهای خوب رو برای اربـاب جهانیان می آورد. این بار هم مثل گذشته با خبر خوش اومده بود. اورک زانو زد و گفت: -خبر خوبی دارم اربـاب. اهریمن لبخند زد.البته لبخند نمیشه گفت، تنها لب هاش کش اومدن. از وقتی اژدهای سپید و خونواده اش
رو کشت و تراگوس رو به چنگ گرفت، بسیار سرخوش شده بود. -بگو ببینم چه خبری آوردی فاینی. -دنیای تیدیگاندان، فارنگاین و اوژپت رو تصرف کردیم. حالا نوبت زمین و امازیا رسیده. اهریمن از تختش بلند شد و کمی به فکر فرو رفت. دقایقی نگذشت که با صدای محکمی گفت: -سیفان ها رو باخبر کن و انسان های ضعیف و فانی رو زندانی کنن؛ امازیا هم زیر سلطه ماست. فقط باید خون آشام ها اون فلورنس ها رو از بین ببرن. اورک که پیامش رو از
اربابش دریافت کرد، از جاش بلند شد و از اتاق خارج شد. اهریمن درنگی نکرد و سرخوشانه خندید. آدرین دوباره با خواب عجیبی، بیدار شد. نفس عمیقی کشید و تو یه تصمیم ناگهانی تصمیم گرفت تا کمی نرمش کششی انجام بده. تو این بیست سال گذشته، نه اژدهای درونش رو آزاد کرد و نه از جادویی استفاده کرد. بعضی وقت ها خواب اژدهاش رو می دید که به دنبال آزادی بود. موجود درونش بیتاب شده بود و می خواست که قدرت وصف ناپذیرش رو که…