دانلود رمان سیاره فاراوات pdf از مهدی_ج برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
کرهی زمین با تکنولوژی پیشرفته بشر آراسته شده بود و لـذت دستاوردهای جدید لحظهای آنان را تنها نمیگذاشت؛ اما زمین همچنان در حال نابودی بود. دانشمندی که تعصب زیادی داشت، با ساخت سرعت نور زمینهای برای مهاجرت انسانها به سیارههای دیگری فراهم کرد. چندین فضانورد برای کشف سیارههای جدید راهی دورترین مناطق منظومهی شمسی شدند و در آخر با کشف سیارهای جدید بازگشتند…
مردم برای دیدن فضانوردان جلوی سازمان فضایی ناسا تجمع کرده بودند. صدها خبرنگار خارجی و داخلی با دوربین هایشان همه جارا پوشش داده بودند. مردم یک صدا شعارهایی سر می دادند. اتفاق بزرگ قرن تا ساعاتی دیگر به وقوع می پیوست و مردم از شادی دست از پا نمی شناختند. دو روز گذشته بود و همه چیز محیا شده بود تا فضانوردان راهی فضا بشوند. فضانوردان لباس فضایی جذب سیاهی بر تن داشتند؛ اما کلاه شیشه ای
بزرگشان را هنوز بر سرشان نگذاشته بودند. از سازمان ناسا خارج شدند و به سمت هلیکوپتری در نزدیکی سازمان به راه افتادند. ربات های پلیس مردم را از سازمان دور کرده بودند تا اتفاق بدی رخ ندهد. با دیدن فضانوردان، صدای کر کننده جیغ و سوت های مردم درآمد و باعث لبخند زدن فضانوردان شد. داخل هلیکوپتر شدند و روی صندلی های مخصوص نشستند. درهای هلیکوپتر بسته شدند و خلبان با برج مراقب صحبت کرد و بعد به پرواز درآمد.
تام هیجانزده بیرون از شیشه هلیکوپتر را نگاه می کرد که سیل عظیمی از مردم آمده بودند. -سوفیا میبینی چقدر آدم اومده؟ با اکره جواب داد: -خب، من چیکار کنم؟ -تو دختر واقعاً بی ذوقی هستی. گوشه لبش کج شد و مشغول خواندن مجله مد شد. آنا یکی از دختران فضانورد که در کنار تام نشسته بود، به بازویش ضربه ای زد و گفت: -خیلی خوبه که تو این سفر هستی. تام نگاهش را به سمت او سوق داد. دختر بسیار زیبایی بود و نژاد شرقی داشت…