دانلود رمان نه فرشته ام نه شیطان pdf از فرین فخر آبادی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
تیرداد میرفتاح، تک نوه پسری خاندان میرفتاح، برای انتقام زندگی از دست رفته مادرش با اسم مستعار امیر همایون راد نزدیک شکوفه ای میشه که شکوفه زندگی پدرشه. شکوفه ای که ندونسته وارد بازی خطرناکی میشه و تقاص این ندونستن رو با ترک شدن توی روز عروسیش، درست زمانی که باردار بوده، پس میده. قلبی که لرزید، زنی که ترک شد، فرزندی ناخواسته که به دنیا اومد. سرنوشتی یکسان برای دو زن از دو نسل متفاوت….
با رسیدنم به عمارت دم در عمارت پارک کردم و بعد از باز کردن در حیاط وارد خونه شدم با مش اسماعیل سلام و احوال پرسی کردم و وارد عمارت شدم توی این ساعت عمارت شلوغ نبود خدمتکار ها توی آشپزخونه درگیر پخت و پز و تدارک برای ناهار بودن و بابا حاجی هم احتمالا توی اتاقش داشت دیوان شمس مورد علاقش رو ورق میزد. به قصد رفتن به اتاق مادر رفتم طبقه بالا در اتاقش بسته بود آروم در اتاقش رو باز کردم طبق معمول روی صندلی
چرخدارش تو تراس نشسته بود و مثل همیشه داشت نقاشی می کشید با خودم فکر کردم چرا این خانواده این قدر درگیر یکنواختی و عادت شده. رفتم کنار مامان لیلی و روی زانو نشستم نگاهش رو داد سمتم و لبخند که همیشه برای من میزد روی لبش بود، این زن با همه ی سختی هایی که تو زندگی کشیده بود همیشه لبخند داشت. این زن لیاقت اینجوری زندگی کردن نبود اما به خاطر اون یه بی لیاقت مجبور شد روی این صندلی بمونه.
برای هرکسی اگه مغرور بودم اما خاک پای این زن بودم، دستش رو بوسیدم. ــ احوال شما لیلی جانم. صدای خنده ی بی جونش باعث شادی قلبم بود. ــ صدبار گفتم بهم نگو لیلی جان، حس میکنم شبیه این زنای عصا قورت داده ی عهد قاجارم تو هم تا من رو میبینی هی میگی لیلی جان، لیلی جان. یه بار دیگه دستش رو بوسیدم ــ شما دردت عصا قورت داده و قاجاری اینا نیست لیلی جان. ــ معلومه که نیست، من نمیدونم چرا مثل بچه آدم به من نمیگی مامان…