دانلود رمان ماهرخ pdf از زهرا لاچینانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
در مورد زندگی یک دختر روستایی در دهات. بین سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۰٫یک عاشقانه ی معمولی اما واقعی در اون روایت میشه و سپس دست و پنجه نرم کردن زن داستان با مشکلات زندگی! داخل قصه در مورد زمانی که شناسنامه ها وارد ایران شد و مردم برای گرفتن سجل مقاومت می کردند و اینکه چطور نام خانوادگی بوجود اومد و رواج پیدا کرد در قالب رمان اشاره کردم...
آن شب گذشت و من چند روزی درکارهای خانه به مادرم کمک می کردم و سعی می کردم همان دختری بشوم که مادرم بتواند در دورهمی های زنانه از او تعریف کند و بگوید وای، نمی دانید که دیروز کمرم درد می کرد، ماهرخ به تنهایی نان پخته بویش صدتا محله رفته؛ حیوانات را وارسی کرده و به تنهایی بلغور گندم پخته آقاجونش می خواسته انگشتاشم بخوره از بس خوشمزه بود. یا به
باغ انگور رفته، دوتا لویدر (سبدهای چوبی بزرگ) انگور چیده و سوار الاغ کرده و به خانه آورده وبه تنهایی به بند کشیده و… واین گونه من را خاطر نشان زنانی بکند که برای پسرانشان دنبال یک دختر زبر و زرنگ می گردند. در واقع این طرز فکر، همه ی زنان ده بود که وقتی دختری به دنیا می آورند غصه شان می شد که آیا کسی می تواند این دختر را دوست داشته باشد یانه؟ و با خود
می گفتند چطور این دختر را بار بیاوریم (اصطلاح از تربیت کردن) که در آستانه ی نه سالگی خواستگار برایش بیاید و زود او رد کرده و به قول خودشان از هول اودر بیایند. آخر من بارها شنیده بودم که مثلا زن همسایه می گفت عصمتی را شوهر دادم از هولش در امدم. اینکه درآن زمان این طرز تفکر چگونه به وجود آمده بود و یا اصلا این حرف ها تاچه حد درست یاغلط بود برای من روشن نبود…