پست های ویژه
دانلود رمان ارباب شاهین pdf از Fati.gh برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
رمان درمورد دختری به نام نازگل که باپدرش توی روستا زندگی میکنه که اون روستا یه ارباب پیر و خشن داره که هیچکس اجازه سرپیچی کردن از دستوراتشو نداره… نازگل فقط 15سالشه ولی پا به پای پدرش روی زمین کار میکنه… ولی روزگار باهاشون کنار نمیاد همش بدشانسی و بدشانسی پدرش نمیتونه مالیاتشو بده، از پسش برنمیاد و ارباب قبول نمیکنه که یکم بهشون فرصت بده…
صدای داد و بیداد میومد نمیدونم چه خبر بود…. فقط میدونستم که باید خودمو یه جا قایم کنم در عذاب بودم چون هیچ جایی نبود که خودمو قایم کنم…. سرمو به در چسپوندم صدای بابا میومد… خوش حال شدم، حتما اومده من و ببره…. بابا: ارباب تورو خدا دخترمو بده اون غیر از من کسیو نداره…. ارباب: مردک بیشعور کارى نکن همینجا سرتو از تنت جدا کنم…. اون دختر از الان دیگه زن منه. بابا: ارباب اون بچست، اون نمیتونه برای شما
بچه بیاره، ضعیفه…. ارباب: توکاری به این کارا نداشته باش تو نتونستی مالیاتتو بدی برای همین من دخترتو ازت میگیرم…. حالا هم فقط میتونی ببینیش ولی اگر فکر دیگه ای به سرت بزنه سرتو میبرم… یادت نره که کی بودی و کی شدى…. یادت نره که اون کیه…. بابا: آخه ارباب شما…. ارباب: حرف نباشه… ترسیده عقب رفتم. منظورش از این حرفا چی بود ینی واقعا ممکنه بلایی سر بابام بیاره…. نه من اینو نمی خواستم عقب عقب رفتم و چسپیدم به دیوار….
نه نمیخوام بلایی سر بابام بیاد شاید مجبورم واقعا این ازدواجو قبول کنم…. اشکام سرازیر شده بود… نمیتونستم جلوشو بگیرم در باز شدو قامت خمیده بابا معلوم شد… با گریه رفتم سمتشو بغلش کردم… زار زدم و بابا فقط موهامو ناز کرد من: بابا تورو خدا من و ببر من نمیتونم اینجا باشم من نمیخوام باهاش ازدواج کنم اون زن داره بچه داره آخه من و میخواد چیکار…. اونا می خواستن موهامو بچینن ارباب کتکم زد…. با این حرفم بابا…
