پست های ویژه
دانلود رمان آیین پروانگی pdf از شقایق افخمی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری که رسم پروانگی و پروانه بودن را خوب آموخته و هیچ گاه در پیله نبوده و طاقت حبس در پیله را نداشته؛ بر حسب یک اتفاق، عنکبوت ها با تارهایشان برایش پیله می سازند و او را درون پیله قرار می دهند. حالا اوست به دنبال معجزه ای که باز پروانه شود…
“گامی در یادواره های دیرینه” همان طور که نفس نفس شده بود و از شدت سرعت، نفس هایش برای بیرون آمدن با هم دوی ماراتن گذاشته بودند اما با همه این ها او به خستگی و تپش های قلبش ذره ای توجه نمی کرد و با تمام سرعت و نیرویی که از خود سراغ داشت پدال می زد. سرش را به عقب چرخاند تا فاصله خودش را با پروا ببیند. حتی از این فاصله هم می توانست غرغرش را حس کند. بودن پروا در کنارش حسی شبیه به نوازش گلبرگ داشت
همان قدر لطیف، همان قدر دوست داشتنی. خنده ای کرد و به سرعتش ادامه داد. فاصله شان طوری بود که حالا حالا ها پروا باید پدال می زد. عادت نداشت که این قدر از پروا فاصله داشته باشد هدف بردن نبود، هدف شادی، بالا بردن آدرنالین خون و ثابت کردن یک چیز بود آن هم… از سرعت خود کم کرد تا پروا به او برسد. کمی خم شد و قمقمه آب را برداشت و خورد تا عطشی که داشت دست از سرش بردارد و قدری آرام بگیرد. باز به عقب
برگشت و فاصله خود را با پروا سنجید. داشت نزدیکش می شد و صدای گوش خراشش در گوش وارسته زنگ می زد. لبخندی زد و ایستاد بعد از چیزی نزدیک به سه دقیقه آمد و به او رسید. صدای حنجره پاره کنش به گوشش رسید: الهی به حق على خیر نبینی وارسته الهی جیز جیگر بشی الهی بیام خودم با دستام تابوتت رو بلند کنم و بذارم تو قبرت. بی شعور چرا این قدر تند میری نمی بینی اگه با هم نباشیم نگاه مردم شهرمون چطوریه….
