پست های ویژه
دانلود رمان قلب هایمان pdf از غزل پولادی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
تقابل دو خواهر بر سر عشقی مثلث عشقی که تا حالا خوندین؟ برخلاف بقیه مثلث ها به جای دوتا پسر و یه دختر، دو تا دختر داریم و یه پسر…
حینی سعی می کردم دور برگردان شهربازی را رد نکنم، به صدای پناه و هاوش هم گوش می دادم. هاوش با زبان کودکانه همپای صحبت های پناه بود. هاوش یکباره رو به من گفت؛ ـ ترمه دیشب اینجا بود؟ از اینکه آمار رفت و آمد ترمه دست هاوش بود، تعجب نمی کردم. کار نازگل خاتون بود. نازگل خاتونی که با وجود علاقه ی زیادش به ترمه، بازهم رفتار ترمه را نمی پسندید… در قاموس نازگل خاتون و خانواده اش چیزی به اسم شب خانه نبودن دختر
در خانه، جایی نداشت. حالا هرچه قدر هم برایش توضیح می دادی که فرهنگ خانواده ی ستایش این بود، قانع نمی شد البته حق هم داشت… من هم قانع نشده بودم… جدا از اینکه مشکل من و ترمه از جای دیگری آب می خورد… ـ ترمه صبح زود رفت… هاوش صورتش را جمع کرد و با لحن مسخره ای گفت؛ ـ البته با اون رفتاری که تو باهاش داری، نبایدم می موند.. فشاری به فرمان دادم. با چشم و ابرو اشاره ای به پناه کردم. ای کاش هاوش می فهمید،
نباید جلوی یک دختربچه، راجع به خیلی چیزها صحبت کند. هاوش اشاره ام را فهمید. برای همین بحث را عوض کرد. ـ اصلا نمی فهمم تو چرا براش قیافه میگیری؟ مگه اونجا خونه ی توعه؟ لعنتی دست روی نقطه ضعفم گذاشت. اخم هایم در هم رفت و همه ی حرصم را روی گاز فشار دادم. ماشین سرعت گرفت. از بین دندان های کلید شده ام ، غریدم؛ ـ حق با توعه… اونجا خونه ی من نیست… من باید به جبران لطفی که در حقم کردن، تن به هر خفتی بدم…
