دانلود رمان ماهور pdf از بهار اشراقی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ماهور خانم دکتر زیبا و جذابی که با مرگ پدر و مادرش بعد از سال ها از امریکا به ایران بر میگرده. به خاطر اتفاقاتی سفرش طولانی تر از اونچه که فکرش رو میکنه میشه… خواهر برادر کوچکتری که کسی رو بجز اون ندارن و برادر بزرگی که معتاده باعث میشه برای مدتی ایران بمونه که با پیشنهاد صیغه از طرف پسر عمه ی متاهلش کاوه مواجه میشه…
کل مدت پرواز بوستون به پاریس را گریه کرده بود. رمقی برایش نمانده بود. چند ساعتی را هم در فرودگاه پاریس معطل شده بود. به خودش یاددآوری کرد که حتما برای این پرواز به لیزی تشر بزند، دخترک زیادی حواس پرت بود. با اینکه تا تاکید کرده بود که هر بلیتی گیرش آمد بخرد؛ برای اینکه زودتر برسد، اما چند ساعتی را مجبور شده بود در فرودگاه پاریس سر کند، این انتظار حسابی اعصابش را ضعیف کرده بود. عمه گفته بود چند روزی از آن اتفاق
شوم گذشته و حالش زیاد مساعد نبوده که تلفنی با او حرف بزند. شکه شده بود، باورش نمی شد که همچین خبری را دو هفته دیرتر به او گفته اند. تقصیر خودش بود. بارها عمه را قسم داده بود که به هیچ وجه دلش نمی خواهد با هیچ کسی بجز او حرف بزند. عمه اش مشکل فشار خون داشت. بعد از شنیدن خبر، سکته ی خفیفی را رد کرده بود؛ می گفت الان هم حال چندان مساعدی ندارد، فقط از بیمارستان مرخص شده است. می گفت شوهر عمه اش
بدقلقی کرده و نذاشته پیش بچه ها بماند. شوهر عمه اش را خوب می شناخت، مرد ترش رویی بود. اولین پاسخ مثبتش به هر درخواستی نه بود. آخر هم زهرش را اینگونه خالی کرده بود. عمه که می گفت اقوام نامادریش زینت به هفته نرسیده به شهر خودشان برگشته اند. می گفت پدرش را مقصر آن اتفاق می دانستند؛ با بچه ها هم ظاهرا خوب تا نکرده بودند. سر مراسم هم برادر بزرگ زینت با عمویش بحثش شده بود… سرش سوت کشید تا بوده همین بود…