پست های ویژه
دانلود رمان عشق معروف من pdf از نگار مقیمی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
یسنا آریافر دختر خبرنگار و منتقدی است که زبان تندی دارد. روزی به طور اتفاقی با خواننده ی محبوب مردمی سورن رادمهر آشنا می شود که این آشنایی اتفاقاتی را به دنبال دارد… چه کسی گفته است که آدم برای عاشقی باید دلیل داشته باشد؟ وقتی که برای اولین بار دیدمت شاید هیچ وقت فکر نمی کردم روزی ذره ذره ی وجودم خواستنت را فریاد زند… اما عشق بی دلیل و بدون اجازه درون قلبم ریشه دواند و تاج پادشاهی را روی سرت نشاند و تو آرام آرام….
آروم پیانو کل سالن رو فرا گرفته بود. همه جا تاریک شد و رقص نور قشنگی روی استیج روشن شد . کم کم طنین ویالون هم همراه کننده ی پیانو شد. سمفونی قشنگی بود. همه ساکت ساکت شده بودن و فقط انتظار ورود خواننده ی محبوبشون رو می کشیدن. برای لحظاتی صدای پیانو و ویالون قطع شد و بعد صدای آرامش بخش سورن همراه شد با به صدا در اومدن ساز های کل گروه موسیقی. کمی بعد قامت سورن رادمهر با کت اسپرت مشکی
اندامی به همراه پیرهن سفید و شلوار جین مشکی تنگ روی استیج پدیدار شد. صدای دست تماشاچی ها و جیغ و سوت دخترا آرامش سالن و بهم زد. با صدای مکالمه ی دو دختر جلویی نگاهم و از استیج گرفتم: ــ واااااااای من غـــشیدم. ــ ایشالا فدات بشم سـورنم. ــ هـــــوی به سورن من میم مالکیت نچسبون. ــ هه چه پرو فکر کردی عشقم سورن اصلا نگاهت میکنه؟ ــ نه پس میخوای تو رو نگاه کنه با اون ریخت و قیافه ی دمــــده و مزخرفت…
ــ داری بـه من بد و بیراه میگی ؟؟؟ بزار سورنم و ببینم. اونوقت نشونت میدم. ــ گوش کن دختره ی… اگه نگاه چپ به شوهرم سورن بندازی خودت میدونی؟؟ ـــ شوهرت ؟؟؟؟؟ ــ آره دیگه بالاخره که میاد خواستگاریم… کم کم بحث بالا گرفت اما صدای موسیقی و هیاهوهای بقیه اجازه ی شنیدن جیغ جیغ دو دختر جلویی رو به بقیه نمی داد. من و نیکی با تعجب نگاهی به انداختیم و بعد از چند لحظه با هم زدیم زیر خنده…
