پست های ویژه
دانلود رمان دکتر شیطون من pdf از حدیث و سارا برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مسیح مردی خشک و جدی که بعد چند سال برگشته تا انتقامشو از مانیا دختری که عاشقش بوده و بگیره.. با نقشه رییس بیمارستانی میشه که مانیا هم اونجا کار میکنه، مانیا بی خبر از همه جا وارد بازی میشه که با بی رحمی بهش دست درازی میشه و به زور باید…
مانیا دیوونه شدی میخوای خودکشی کنی؟ با شنیدن این حرف فاطمه ایستادم زل زدم تو چشم هاش و جوابش رو دادم: _ من دیوونه نشدم اما مجبور هستم میفهمی؟ _نه وقتی نمیفهمی بیهوده هست من هر چیزی بهت بگم ! _تو با این کارت داری خودکشی میکنی یعنی چی دو شیفت کار کنی هم شب هم صبح پس کی میخوای پوزخندی بهش زدم : دو ساعت تو شیفت روز وقت دارم واسه استراحت همون کافیه عصبی خندید:
_دیوونه شدی واقعا عقلت رو از دست دادی، چرا داری همچین کاری میکنی آخه به دلیل واسش بیار؟ فاطمه واقعا فکر میکنی از سر دلخوشی هست دارم همچین کاری میکنم آره؟ سرش رو به نشونه ی منفی تکون داد: نه من همچین فکری نمیکنم اما دوست دارم بفهمم دلیلت چیه! نفس عمیقی کشیدم و جوابش رو دادم: چون مسیح دکتر و صاحب جدید بیمارستان گفت قصد نداره هزینه اضافی برداره واسه همین من مجبور هستم دو شیفت کار
کنم حتی اگه بمیرم هم واسم مهم نیست من دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم فقط خانوادم هستند که دوست دارم خوشبخت باشند! اشک تو چشمهاش جمع شده بود من باهاش صحبت میکنم قرار نیست انقدر بهت بد کنه میفهمی؟ _نه. _چرا نه! فاطمه من بهت اعتماد کردم پس نباید بهش چیزی بگی باشه؟ دوست ندارم غرورم بیشتر از این شکسته بشه من خودم حلش میکنم حالا هر اتفاقی که افتاده باشه چشمهام رو با درد روی هم فشار دادم…
