دانلود رمان رابطه پنهان pdf از ا_اصغرزاده برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری که بخاطر نداشتن پول عمل قلب مادرش مجبور میشه صیغه ی دکتر بشه که قبلا ازدواج کرده و بچه دار نشده؛ حالا از چکاوک بچه می خواد که باید بعد از دنیا آوردن بچه بره! چی میشه عاقبت دختر ساده ی ما؟ سرنوشت براش چه خوابی دیده؟ بخونید تا متوجه بشید!
شیفتش تمام شده بود و داشت آماده می شد برود خانه؛ مقنعه اش را از سرش کشید و شالش را روی سرش انداخت؛ مرتب کرد و با برداشتنِ کیفش خواست از رختکن خارج بشود که با پری روبرو شد؛ او هم داشت حاضر می شد برود خانه؛ در حالی که لباسش را از تنش خارج می کرد و روبه چکاوک پرسید: _سردردت بهتر شد؟ چکاوک کلافه لب زد: -نه! پری نگران سرش را تکان داد و گفت: چرا انقدر خودتو اذیت می کنی، خدا بزرگه پولِ عمل مامانتم
جور میشه نگران نباش! چکاوک آهی کشید و حرفی نزد. پری آماده شد و گفت: -بریم تو راه می رسونمت! چکاوک سرش را تکان داد و همراه هم از رختکن خارج شدند.کامران بغل رختکن ایستاده بود؛ پری با دیدنش سلامی کوتاه تحویلش داد، اما چکاوک… پری نیشگونی از بازویش گرفت و کامران نیشخندی به چکاوک پرت تحویل داد! کامران که رفت پری رو به چکاوک با خنده تشر زد:
-چته دختر؛ چرا میخ شده بودی؟ چکاوک دستی رو صورتش کشید و پرسید: -کی بود این پری؟ پری بازویش را کشید و درحالی که با خود سمت آسانسور می کشاندش گفت: بابا دکتر ستوده رو نمی شناسی، همون که موقع نماز صبح بهت گفتم بذار باهاش صحبت کنم، متخصِص قلبه. چکاوک کمی فکر کرد و پرسید: -تازه اومده اینجا؟ پری در حالی که دکمه ی پارکینگ را می زد جواب داد: -حالت خوشه چکا، تازه چیه بابا، ما نبودیم اون تو این بیمارستان بود…