پست های ویژه
دانلود رمان دلم پرواز می خواهد pdf از شادی جمالیان برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
از این تکرار ساعت ها… ازاین بیهوده بودن ها… از این بی تاب ماندن ها… از این تردیدها… نیرنگ‌ها… شک ها… خیانت‌ها… از این رنگین کمان سرد آدم‌ها… و از این مرگ باورها و رویاها… بیزارم، بیزار… پریشانم… دلم پرواز می خواهد…
وقتی به خانه میرسم رمق ندارم، اما کلید که در قفل می چرخد و بعد گرمای خانه با بوی آش رشته مشامم را پر می کند خستگیهایم پشت در میماند. مامان در حالی که به رجزخوانی دوقلوها گوش می کند با وسواس مشغول درست کردن پیاز داغ است، دوقلوها روبروی هم نشسته اند و مثل همیشه بساط منچ جلویشان پهن است. به دیوار کنارم تکیه میزنم و نگاهشان می کنم، قاب خوشبختی ام با دیدنشان شکل می گیرد.
مامان که صدای آمدنم را شنیده سلامی می کند، فرنوش با دیدن شش نقطه سفید روی تاس بالا و پایین می پرد. جواب سلام مامان را می دهم و به سمت دوقلوها می روم. انگار نه انگار سال آخر دبیرستان هستند، انگار نه انگار دست و پایشان دراز شده است. از بچگی عاشق سر و کله زدن با مهره ها و تاس هستند و تا جایی ک می دانم بساط بازی با تهدید از مقابلشان جمع می شود. تا قبل ، شاید خیلی قبل تر که پلی استیشن بود تلویزیون را هم به
اسارت می گرفتند و بعد که پلی استیشن نبود مهره ها بودند و تاسی که چرخیدنش را دوست داشتند. طبق عادت دم اسبی موهای فرنوش را می کشم: -به تو یاد ندادن سلام کنی؟ می خندد: -سلام خسته نباشی کی اومدی؟ به اتاق مشترکم با فرنوش میروم، مامان جای من جواب فرنوش را می دهد و کمی بعد صدای خنده بلند فرنود بلند می شود. وقتی به سالن برمی گردم فرنوش قهر کرده و فرنود برایش دهن کجی می کند…
