دانلود رمان آوایی بین عشق و نفرت pdf از شیوا اسفندی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان زندگی آوا دختری که به خاطر دوستش وارد یه بازی میشه و میره واسه انتقام… دختری که میره بازی بده اما بازی میخوره…
تنها چیزی که برایم اهمیت دارد تک ستاره است که هنوز هم در آسمان آن را می بینم همه شب او را می بین، هیچ کس و هیچ چیز برایم ابدی نبود، اما این ستاره ابدی خواهد بود احساسش میکنم، پس از مرگ نیز او را با خودم دفن خواهم کرد… می خواهم از بی خیالی فریاد بکشم دیگر نمی خواهم به غم ها فکر کنم… ((سلام خواهرم سلام ستاره ای که با من میاد تا زیر خروارها خاک تنها نباشم… آوای عزیزم نکنه بعد از من غصه بخوری می دونی
می خوام برم پیش خدا و از اونجا نظاره گر بازی ای که تو برای حمید راه می ندازی باشم می دونم که بازیِ تماشایی و قشنگی میشه… آوا بدون می لرزم تو قبر اگه لباس مشکی بپوشی و برام اشک بریزی اگه دوسم داری پس باید مراسمم با همه فرق داشته باشه هیچ اعلامیه ای نمی خوام برام زده شه حمید اگه بفهمه مردم حتما خیلی خوشحال میشه نه؟ اشکال نداره اون بخنده حتی اگه دلیلش مرگ من باشه… نه شایدم نباید بخنده…
آوا مامانم و تنها نزاریا بابام مرده می تونه تحمل کنه اما مامانم خیلی تنهاست همدمش باش من همیشه پیشتونم. حتی الان که داری این نامه و می خونی… مرسی دوست خوبم… تو بهترینی… حلالیت میطلبم هر چند می دونم تو مهربونتر از اونی که بخوای من و نبخشی که تنهات گذاشتم))… آوا به نامه نگاه انداخت یه قطره اشک از چشماش اومد دوباره نامه و خوند انگار فهمید چه خبره چون فورا رو همون لباس خونه چادر سر کرد و با جیغ و داد به باباش گفت…