پست های ویژه
دانلود رمان وقتی تو باشی pdf از soratyrooz و shafagh_69 برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری که در نوجوانی حادثه ای براش پیش میاد که باعث افسردگیش میشه و مجبور میشه بخاطر بهبودیش به روانپزشک مراجعه کنه و حالا به پیشنهاد دوستش مینا که از قضا زن همین روانپزشکه بره منزل یک اقایی و…
ماشینو توی پارکینگ پارک کردم و چون طبقه ی دوم بودیم پله هارو دوتا یکی کردم و رفتم بالا جلوی در نفسی تازه کردم و از توی کیفم کلید هارو درآوردم. درو باز کردم و رفتم داخل از سکوت خونه تعجب کردم. کیفم رو گذاشتم زمین و مامانمو صدا کردم مامان مامان کجایی؟ همه جای خونه رو سرک کشیدم و در آخر دیدمش توی اتاق خودش بود و داشت نماز می خوند.
لبخندی زدم و رفتم کنارش نشستم. همیشه به این حال مامان که موقع نماز این قدر اروم بود غبطه می خوردم نمازش که تموم شد دستشو گرفتم و بوسیدم قبول باشه مامان. -قبول حق باشه دخترم. -پس بابا کجاست؟ می خوای کجا باشه؟ طبق معمول رفته بالا پیش آقا سعید اهان میگم مامان من شام خونه نیستم همین جور که داشت جانمازشو جمع می کرد گفت: -خیره دخترم، کجا به سلامتی؟
مینا دعوتم کرده خونشون زشت نیست؟ همش تو میری یک بار هم تو دعوتشون کن من که از خدامه مامان شما که مینا رو میشناسی چقدر فراموش کاره چند دفعه بهش گفتم بیا یادش رفته ولی چشم بهش میگم یک روز خودش و آقا علی بیان -خوب کاری میکنی دخترم.حالا کی میخوای بری؟ یک نگاه به ساعت کردم دقیقا ۷ بعداز ظهر بود. -فعلا زوده. یکم استراحت میکنم بعد آماده میشم…
