پست های ویژه
دانلود رمان خزان خنده های خزر pdf از محرابه سادات قدیری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
سرگذشت عشق دخترعمو و پسرعموست باور و خزر. باور مردی آرام وصبور، مهربان وحامی. خزر دختری سرزنده وشیطون. روزی که قرار بود این دو نفر بهم برسن یه طوفان باعث جداییشون میشه طوفان تهمت ناروا که باعث جدایی ده ساله این دو دلداده میشه. الان بعداز ده سال خزر برگشته تا این فاصله رو برداره….
خودکار را روی کاغذ بی حرکت نگه داشت ومات جایی روی شیشه ی پیشخان شد. خودکار معطل مانده انگار نه به اراده ی دست، که به اختیار خودش واژه ی بعدی را نوشت. “خزر” نگاه ناباور باور به سمت واژه سرید و مات آن شد. -خزر چی؟ خزر در یک نگاه؟ یا انتشارات خزر؟ باور به ناگاه پلک زد و سر به سمت صدا چرخاند. -خنیاگر خزر؟ خزر و منافع ملی؟ شازده ی دریای…
خودکار واژه را خط خطی کرد. زیر خط و خطوط اما سه حرف چنان سروصدا و همهمه ای برپا کرده بودند که واژه ها حالا از دهان سایه بی صدا بیرون می ریختند. -آقا باور؟ باور نگاه از خطوط سیاه رنگ گرفت، خودکار را روی برگه انداخت و از پشت پیشخان بیرون رفت. -ایمان زنگ نزد؟ – نه. -بهش زنگ نزدی؟ -وای آقا باور! باور ایستاد و تنه چرخاند. تای ابرویش بالا رفته بود.
-من چرا باید به آقا ایمان زنگ بزنم خب؟ نگاه عاقل اندر سفیهانه ی باور کمی روی چهره ی گندم گون دختر جوان ماند و بعد به سمت پله های بالا و پایین رفت. مردد بین بالا یا پایین رفتن کمی مکث کرد و بعد قدمی پیش گذاشت: – زنگ بزن ببین کجا مونده. -چشم. -حرفاتونم بذار وقتی اومد. تلفنو اشغال نکنین. نبوی قراره تماس بگیر لیست خرید بده. دختر جوان دستی به شالش کشید و لبی گزید.…
