پست های ویژه
دانلود رمان خون برای نفس pdf از Z_K برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دلربا دختری که عاشق فردی که انسانیتش با خوی حیوانی و درنده آمیخته شده میشود،خون آشامی که به عنوان جفت برای او انتخاب شده فردی است که سال های سال است که انسان بودن و انسانیت را از یاد برده و تنها موضوع در زندگی او خون است…
قدم زنان به محل قرارم با شیرین نزدیک می شدم. می دونستم خانم طبق معمول همیشه دیر میاد. برای همین تصمیم گرفتم، به جای با ماشین رفتن، پیاده برم. شکستن برگ های پاییزی زیر قدم هام، نشون دهنده ی پاییز دوست داشتنی بود! روی نیمکت پارک، زیر نور مستقیم خورشید نشستم تا از سرمای بدون برف و بارون اما استخون سوز ، نجات پیدا کنم !_خانم… خانم؟
با صدای نزدیک دختر بچه ای، چشمامو باز کردم. با منی؟ جانم؟ _اینو برای شما فرستادن! _چی؟ کی فرستاده؟ با دیدن پاکت سیاه توی دستش، مثل همون پاکت دیروزی وا رفتم. با چشمای از حدقه دراومده، زل زده بودم به پاکت که دختر بچه کلافه شد و با کلافکی پاکت و انداخت توی بغلم و دور شد! با دستایی که می لرزید، با عجله پاکت و پاره کردم.
دوباره همون نوشته!! خدای من این یعنی چی؟! دیگه کم کم دارم میترسم! یعنی کی این بازی رو با من شروع کرده؟ اصلا چرا من؟! با دستایی که همون لحظه روی چشمام قرار گرفت، حس کردم که دیگه نفس هم نمی تونم بکشم!! _هی دختر کجایی تو ؟! چشمانش روی شیرین قفل شده بود. نگرایی کم کم، در دل شیرین رسوخ می کرد! _دلربا چی شده عزیزم؟ داری نگرانم میکنی!…
