دانلود رمان بد کردی pdf از نازیلا_ع برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان زندگی پر فراز و نشیب دختری به اسم نازیه که بیخبر از عشق خواهر متأهلش، نادیا، نسبت به کیارش، با کیارش نامزد میکنه. بعد از مدتی نازی متوجّه تغییر رفتارهای کیارش میشه تا این که یه هفته مونده به عروسیشون تصادف میکنه. بعد از یک ماه، زمانیکه نازی به هوش میاد متوجّه خیانت و رابطهی کیارش و نادیا و مرگ مادرش در اثر این بیآبرویی میشه و…
با یادآوری مراسم امشب، لبخند محوی روی لب هام نقش بست. بالاخره بعد از سه سال به کیارش رسیده بودم و این خودش برای من یه دنیا بود! نگاهی به دست چپم انداختم، انگشتر نگین دار بدجور خودنمایی می کرد. هرچند که حلقه ی ازدواجمون نبود، اما برای من معنی و ارزش زیادی داشت، معنی ای مثل تعهد برای یک عمر! خمیازه باعث شد تا از فکر و خیال بیرون بیام.
بدون پاک کردن آرایشم مشغول باز کردن موهام شدم. تاج مثل کوه روی سرم سنگینی می کرد و بعد از برداشتنش حس خوبی بهم دست داد. بیخیال بقیه ی گیره ها شدم و پیراهنم رو با لباس خواب کارتونیم عوض کردم. بعد از خاموش کردن چراغ زمانی که روی تخت خوابم دراز کشیدم تازه یادم افتاد لنزها رو از چشم هام درنیاوردم. ریز خندیدم و با خودم گفتم؛
یه امشب رو خواب های آبی ببینم اشکالی نداره که! و با این فکر طولی نکشید که چشم هام گرم خواب شد. صبح با حرکت دستی روی موهام چشم هام رو باز کردم. بدون نگاه کردن به صورتش، از نرمی و مهربونی دستهاش میشد فهمید صاحب دست ها کسی جز مامان نیست. آروم به سمتش که لبه ی تخت نشسته بود چرخیدم. نمیدونم تو صورتم چی دید که با دست محکم روی لپش زد…