پست های ویژه
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
حاصل یک شب تمایلات مردی قدرتمند و اذیت و آزار به خدمتکاری بی گناه دختری شد به نام «ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب بی همه چیز رو به دوش کشیده… سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در سراسر تهران رو پر کرده بود… در آخر سر نوشت دو آدم با هزاران تفاوت عاشقانه ای بی همتا رقم میزد…
بی توجه به او پاهایم را جا به جا کرده و با یک حرکت و روی تراس جا گرفتم. مثل خودش با گستاخی و با پوزخند گوشه ی لب، نگاهش کردم. تک ابرویی بالا انداخت و با چشم های نفوذ نا پذیرش، شبیه عقاب، از بالا نگاهم کرد: -حرکات جالبی بود! برای چند صدم ثانیه از دیدن لذت بردم، انگار که به سیرک اومدم! مردک گولاخ! سرتا سر تحقیر بود.
بی توجه به او انگار که مگس مزاحمی بود وزوز کرد، پشت کردم و بدون آن که جوابی بدهم به طرف اتاقم رفتم. بدون استفاده از آسانسور شیشه ای از پله استفاده کرده و دوتا یکی بالا رفتم. از طبقه ی سوم به آسمان و تکه های سیاه ابر که حالم را بهتر می کرد، نگاه کردم. کوله پشتی ام را کنار انداختم و از پشت خودم را روی تخت پرت کردم و دستم را زیر سرم گذاشتم.
در را قفل کرده به م تاکسی از حضورم خبر دار نشود. اون گولاخ به اصطلاح آقازاده هم مطمئن بودم از بودنم حرفی نمی زد. شاید تنها کسی بودنم در این امارت برایش مهم بود، مهربان جون بود که وقتی مادرم سر زا فوت کرد پرستاری مرا به او واگذار کرده بودند. لبخند زدم. مهربان جون مادرم نبود؛ یک خدمتکار که محبت هایش خالص و ناب بود از جنس مادر!
