دانلود رمان مغلوب شیطان pdf از فاطمه علوی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
اون یه ویرانگر بی رحم پر از خشونت و وسوسه ست! اون هرکی رو بخواد تو دام خودش میندازه و از صفحه روزگار محو می کنه. کارن مارشال یه شیطان واقعی! و تو رستا! چاره ای در مقابل اون نداری جز تسلیم شدن، تو دخترک گستاخ و بی پروای شرقی باید خودت رو به اون ببازی با اینکه سرسختی اما نمی تونی در مقابل اون دووم بیاری، پس دست و پا نزن و تسلیمش شو…
روی صندلی نشستم و به صورتش زل زدم اما اون هیچ و به صورتش زل زدم واکنشی نشون نداد. حتی میلی متری سرش و جا به جا نکرد تا بفهمه چه شخصی رو به روشه ! البته این کارش خیلی هم دور از انتظارم نبود. درست مثل خیلی از بیمارای دیگم، خودم باید ابتدا سره صحبت و باز می کردم. پس، لبخند مهربونی زدم و گفتم: من رستا هستم… رستا شریفی!
بالاخره سرش و بالا آورد و خیره شد بهم. چشمم که به اون چهره جذاب و دل فریب مردونش افتاد، برق از سرم پرید! چشمای نافذ و مشکی رنگش… موهای خوش حالت و لختش… فک زاویه دار و لب های قلوه ایش، در مجموع یک اثر هنری زیبا، خلق کرده بودند. به سختی آب دهانم و قورت دادم و زمزمه کردم: من از امروز به بعد دکتر شما هستم. فقط خیره خیره نگاهم کرد و جوابی نداد.
توی پروندش نوشته شده بود که فارسی بلده اما پس چرا حرفی نمی زد؟ ادامه دادم: خب برای اینکه کارمون رو شروع کنیم اول ازت می خوام یه اجازه کوچیک بگیرم. باز هم سکوت! می تونم با اسم کوچیک، یعنی کارن صدات بزنم؟ پلک زد، و من این واکنشش رو به حساب آره گذاشتم. همین یه واکنشش کوچک هم، یه پیشرفت خیلی عالی بود! خب کارن…