پست های ویژه
دانلود رمان بوی مه pdf از راضیه عباسی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ماهان پسر شیطونی که از قضا خلبان هم هست توی تولد دوست صمیمیش هواپیمای قلبش توی فرودگاه چشمای خواهر دوستش تبسم میشینه اما… یه مشکل اساسی که وجود داره تبسم حتی چشم دیدن ماهان رو هم نداره از هر فرصتی برای اینکه سرشو زیر آب کنه استفاده میکنه باید دید که شیطنت و عشق ماهان برنده میشه یا بی اعصابی و نفرت تبسم…
نگاهش به نگاه مردی درست آن سمت میز ایستاده در رو به رویش افتاد. مرد که با اسپرسو گلویش را تر کرده بود وقتی چشمان تبسم را متوجه خود دید آهسته سری تکان داد. تبسم هم سر تکان داد و فی الفور به دنبال نوشین گشت تا اطلاعات کامل را از او درباره این مرد بگیرد. البته که قبلا هم او را دیده بود و اما به طور کامل نمی شناختش. از قضا نوشین را ایستاده کنار آیدا پیدا کرد.
چیزهایی می گفتند و آهسته می خندیدند. بر خلاف همه چیزهای دنیا که اگر محبوب باربد بودند او هم به یقین با تمام وجود دوستشان می داشت. تنها دلیل منفور بودن این دختر برایش همان محبوبت نزد باربد بود. لبخند گرم ایدا را با لبخند نیم بندی پاسخ داد و به نوشین گفت: میشه چند دقیقه بیای باهات کار دارم. نوشین صحبتش را کوتاه کرد با معذرت خواهی از آیدا فاصله گرفت و کنار او ایستاد.
و تبسم از گوشه چشم به مرد جوان که حالا روی صندلی کمی دور نشسته بود نگاه کرد و پرسید: اسم این پسر چیه؟ قبلاهم دیدمش اما فکر کنم از رفقای صمیمی باربد نیست. نوشین به مرد جوان مورد اشاره تبسم نگاه کرد و گفت: ماهان رو میگی؟ اتفاقا میونه اشون با هم خیلی خوبه. فقط خیلی وقت آزاد نداره. تبسم ابرو بالا انداخت و پرسید: مگه چیکاره اس؟ نوشین لبخندی ….
